مدرسه فقاهت
کتابخانه مدرسه فقاهت
کتابخانه تصویری (اصلی)
کتابخانه اهل تسنن
کتابخانه تصویری (اهل تسنن)
ویکی فقه
ویکی پرسش
العربیة
راهنما
جستجوی پیشرفته
همه کتابخانه ها
جدید
صفحهاصلی
فقه
اصول فقه
قرآنی
علوم حدیث
اخلاق
عقاید
علوم عقلی
ادیان و فرق
سیره
تاریخ و جغرافیا
ادبیات
معاجم
سیاسی
علوم جدید
مجلهها
گروه جدید
همهگروهها
نویسندگان
فقه
رسائل عملیه
همهگروهها
نویسندگان
مدرسه فقاهت
کتابخانه مدرسه فقاهت
کتابخانه تصویری (اصلی)
کتابخانه اهل تسنن
کتابخانه تصویری (اهل تسنن)
ویکی فقه
ویکی پرسش
فرمت PDF
شناسنامه
فهرست
««صفحهاول
«صفحهقبلی
جلد :
1
2
««اول
«قبلی
جلد :
1
2
نام کتاب :
ترجمه تحرير الوسيلة (نشر آثار)
نویسنده :
خمینی، سید روح الله
جلد :
2
صفحه :
679
جلد 2
5
[تتمه بحث معاملات]
5
كتاب رهن
5
كتاب حجر
15
در بيان صغر و احكام آن
15
در بيان سفاهت و احكام آن
18
در بيان افلاس و احكام آن
21
در احكام مرض (بيمارى)
26
كتاب ضمان
29
كتاب حواله و كفالت
35
كفالت
38
كتاب وكالت
43
كتاب اقرار
55
كتاب هبه
63
كتاب وقف و نظائر آن
69
خاتمه
95
حبس و نظاير آن
95
صدقه
98
كتاب وصيت
101
كتاب يمين و نذر و اقسام آنها
119
يمين
119
نذر
124
عهد
132
كتاب كفّارات
133
اقسام كفارات
133
احكام كفّارات
134
كتاب صيد و ذباحه
143
شكار
143
ذباحه
155
كتاب خوردنىها و آشاميدنىها
165
حيوان
165
غير حيوان
173
كتاب غصب
183
كتاب احياى موات و مشتركات
209
احياى موات
209
تكمله
222
مشتركات
224
كتاب لقطه
237
لقطه حيوان
237
لقطه غير حيوان
240
خاتمه
251
كتاب نكاح
253
عقد ازدواج و احكام آن
263
اولياى عقد
272
اسباب تحريم
281
نسب
281
رضاع
284
قرابت زناشويى و آنچه كه به آن ملحق است
295
ازدواج در عدّه و تكميل عدد
301
كفر
304
ازدواج انقطاعى
308
عيبهاى موجب خيار فسخ و تدليس
311
مهر
317
خاتمه در شرطهاى مذكور در عقد ازدواج
322
قسم و نشوز و شقاق
323
نشوز
325
احكام اولاد و ولادت
328
احكام ولادت و ملحقات آن
330
نفقهها
334
نفقه اقارب (نزديكان)
341
كتاب طلاق
347
شرايط طلاق
347
صيغه طلاق
351
اقسام طلاق
354
عدّهها
357
عدّه فراق، طلاق باشد يا غير آن
357
عدّه وفات
360
عدّه وطى شبهه
367
رجوع
370
كتاب خلع و مبارات
373
كتاب ظهار
379
كتاب ايلاء
383
كتاب لعان
385
كتاب مواريث (ارث)
389
اما مقدمات آن چند امر است:
389
اول: در موجبات ارث
389
دوم: در موانع ارث
389
پس آنچه كه اصل ارث را منع مىكند چند امر است:
389
اول: كفر به اقسامش
389
دوم: قتل
393
سوم از موانع ارث: رق (بنده و كنيز) بودن
395
چهارم: متولد شدن از زنا
395
پنجم: لعان
396
امورى در اينجا، از موانع ارث شمرده شده كه در آن تسامح است:
397
اول: حمل،
397
دوم: طبقهاى جلوتر وجود داشته باشد،
398
سوم: درجه جلوترى در طبقات ارث، وجود داشته باشد،
398
و اما حجب نقصان؛
398
اول: قتل خطايى و شبه عمد است؛
398
دوم: بزرگترين فرزندان ذكور است؛
398
سوم: فرزند است مطلقا؛
398
چهارم: وارث است مطلقا
399
پنجم: ناقص بودن تركه از سهمهاى مفروض است؛
399
ششم: خواهر پدر و مادرى يا پدرى است؛
399
هفتم: فرزند است؛
399
هشتم: برادرها و خواهرها- نه اولاد آنها مىباشند؛
399
امر سوم: در سهام است
400
توضيحى پيرامون بطلان تعصيب و عول
403
مقصد اول: در ارث انساب است
405
اولى: پدر و مادر- بدون واسطه- و اولاد اگر چه پايين بروند؛ الاقرب فالاقرب.
405
و در اينجا چند امر است:
407
اول: اولاد اولاد،
407
دوم: هر يك از آنان سهم كسى را كه به وسيله او با ميت قرابت دارد ارث مىبرد؛
407
سوم: اگر اولاد پسر و اولاد دختر با هم باشند، دو ثلث آن مال اولاد پسر است
407
چهارم: اولاد دختر مانند اولاد پسر هستند،
407
پنجم: از تركه، لباس بدن و انگشتر و شمشير و مصحف ميت به عنوان حبوه به پسر بزرگتر داده مىشود.
407
ششم: جد و جدّه پدرى يا مادرى با بودن يكى از پدر و مادر ارث نمىبرند،
409
طبقه دوم: اخوه (برادر و خواهر) و اولاد آنها
409
در اينجا چند امر است:
414
اول: اولاد اخوه در حكم اولاد اولاد مىباشند
414
دوم: اولاد اخوه،
414
سوم: كلام در اولادى كه با وسايط متعدد است،
415
چهارم: اولاد اخوه پدرى تنها،
415
پنجم: جدوده با واسطه، با وجود يكى از جدوده بدون واسطه ارث نمىبرد.
415
ششم: جدّ اعلى- به هر چند واسطه
415
هفتم: اگر اجداد هشتگانه با هم باشند
415
طبقه سوم: اعمام (عمو و عمه) و اخوال (دايى و خاله) است.
415
در اينجا چند امر است:
420
اول: هيچ يك از اولاد عمومه و خئوله با وجود يك نفر از عمومه يا خئوله ارث نمىبرد،
420
دوم: اولاد عمومه و خئوله در صورتى كه خود آنها و كسانى كه در درجه آنها قرار دارند نباشند، جاى آنها مىباشند
421
سوم: منسوبين مادر ميت در اين طبقه،
421
چهارم: با بودن اولاد عمومه ابوينى، اولاد عمومه پدرى تنها ارث نمىبرند.
421
پنجم: تحقيقاً گذشت كه اولاد عمومه و خئوله جاى آنها مىنشينند.
421
ششم: ارحام و خويشانى كه از حواشى نسب ميت مىباشند به ترتيب ارث مىبرند،
421
هفتم: اگر براى وارثى، دو موجب ارث يا بيشتر باشد به واسطه تمام آنها ارث مىبرد،
422
مقصد دوم: در ميراث به سبب زوجيت است
422
و اما الحاقيهها در چند فصل است:
425
فصل اول: در ميراث خنثى است
425
فصل دوم: در ميراث افرادى كه غرق شده و افرادى كه در زير آوار قرار گرفتهاند
427
فصل سوم: در ميراث مجوس و غير آنان از كفّار است
428
كتاب قضا
431
صفات قاضى و آنچه كه مناسب آن است
434
وظايف قاضى
436
اول: بر قاضى واجب است كه بين طرفهاى مخاصمه [مساوات را رعايت نمايد]
436
دوم: براى قاضى جايز نيست كه به يكى از دو طرف مخاصمه چيزى را تلقين نمايد كه به وسيله آن بر خصمش كمك بگيرد،
436
سوم: اگر طرفهاى خصومت به ترتيب وارد شوند حاكم بايد در شنيدن دعوى به اولى ابتدا كند
436
چهارم: اگر مدعى عليه، با ادعايى، دعواى مدعى را قطع نمايد، قاضى نبايد آن را گوش نمايد تا اينكه از دعواى طرفش جواب دهد و حكم آن تمام شود،
437
پنجم: اگر يكى از دو طرف خصومت سبقت به دعوى نمايد او اولى است.
437
در شرايط شنيدن دعوى
437
جواب مدّعى عليه
442
جواب آن به اقرار
442
جواب آن به انكار
445
چند فرع
451
اول اگر مدعى بر ميت، وارث صاحب حق باشد، ظاهر آن است كه ثبوت حق به ضميمه نمودن قسم به بيّنه محتاج است
451
دوم اگر بيّنه به اقرار ميت قبل از مردنش- به مدتى كه به طور عادى استيفاى آن در آن مدت ممكن نباشد- شهادت بدهد آيا ضميمه نمودن قسم واجب است يا نه؟
451
سوم- اگر ورثه ميت متعدد باشند
452
چهارم- قسم استظهارى بايد نزد حاكم باشد؛
452
پنجم- قسم استظهارى قابل اسقاط نيست؛
452
شاهد و قسم
452
سكوت
453
احكام قسم
455
احكام يد
458
پايانى كه دو فصل دارد
462
فصل اول: در كتابت قاضى به قاضى
462
فصل دوم: در تقاص است
465
كتاب شهادات
471
صفات شهود
471
اول: بلوغ؛
471
دوم: عقل؛
471
سوم: ايمان؛
471
چهارم: عدالت؛
472
پنجم: پاكى ولادت؛
473
ششم: بر كنار بودن از تهمت؛
473
آنچه كه به آن، شاهد، شاهد مىشود
475
اقسام حقوق
477
چند فرع
478
شهادت بر شهادت
479
ملحقات
480
كتاب حدود
485
اين كتاب چند فصل دارد:
485
فصل اول: در حدّ زنا
485
موجب زنا
485
آنچه كه زنا به وسيله آن ثابت مىشود
489
حدّ
493
مقام اول: در اقسام حدّ است
493
مقام دوم: در كيفيت واقع ساختن حدّ است
496
ملحقات حدّ زنا
498
فصل دوم: در لواط و سحق و قوادى
499
فصل سوم: در حدّ قذف
502
موجب حدّ قذف
502
قاذف و مقذوف
504
احكام حدّ قذف
506
چند فرع
507
اول: كسى كه به پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم- و العياذ باللَّه- ناسزا بگويد،
507
دوم: كسى كه ادعاى نبوت نمايد قتل او واجب است و خون او براى كسى كه ادعاى نبوت را از او شنيده، مباح است،
508
سوم: كسى كه عمل به سحر نمايد اگر مسلمان باشد كشته مىشود؛ و اگر كافر باشد، تأديب مىشود.
508
چهارم: هر آنچه كه از حقوق اللَّه تعالى تعزير در آن است، با اقرار ثابت مىشود
508
پنجم: هر كسى كه ترك واجب نمايد يا مرتكب حرام شود، پس امام عليه السلام و نايب او حق دارد او را تعزير نمايد
508
ششم: گفته شده كه مكروه است در تأديب بچه به بيشتر از ده تازيانه، زده شود،
508
فصل چهارم: در حدّ مسكر
509
موجب و كيفيت آن
509
احكام مسكر و بعضى از ملحقات آن
511
فصل پنجم: در حدّ سرقت (دزدى)
513
سارق
513
آنچه كه دزديده شده است
516
آنچه كه اين حدّ با آن ثابت مىشود
520
حدّ سرقت
520
ملحقات حدّ سرقت
522
فصل ششم: در حدّ محارب
524
خاتمه در بقيه مجازاتها
527
ارتداد
527
وطى بهيمه و ميت
528
احكام اهل ذمّه
530
در كسى كه از او جزيه گرفته مىشود
530
مقدار جزيه
532
شرايط ذمّه
534
احكام ساختمانها
537
چند فرع الحاقى
539
اول: هر ذمّى كه از دينش به دينى منتقل شود كه اهل آن بر آن برقرار نمىمانند (پذيرفته نمىشوند)، بقاى بر آن و برقرار ماندن بر آن از او قبول نمىشود،
539
دوم: اگر اهل ذمّه مرتكب چيزى شوند كه در شرعشان جايز است و در شرع اسلام جايز نمىباشد،
539
سوم: اگر ذمّى به ساختن كنيسه يا بيعه يا آتشكده به عنوان معبد براى آنها و محل عبادتهاى باطل، وصيت نمايد و اين امر به ما برگردد انفاذ آن براى ما جايز نيست.
540
چهارم: كفّار- ذمّى باشند يا نه- حق ندارند در بلاد مسلمين، مذاهب فاسدشان را تبليغ نمايند
540
كتاب قصاص
541
قسم اول: در قصاص نفس
541
موجب قصاص
541
شرايطى كه در قصاص اعتبار دارد
552
اول: تساوى در حرّ بودن و رقّ بودن است؛
552
شرط دوم: تساوى در دين است؛
553
شرط سوم: انتفاى پدر بودن است؛
555
شرط چهارم و پنجم: عقل و بلوغ است؛
556
آنچه كه قود به آن ثابت مىشود
557
اول اقرار به قتل است
557
دوم بيّنه است
558
سوم قسامه است
560
مقصد اول: لوث
560
مقصد دوم: مقدار قسامه
562
مقصد سوم: احكام قسامه
564
كيفيت استيفا
567
قسم دوم: در قصاص كمتر از نفس
574
چند فرع
584
اول: اگر كسى كه دستش يك انگشت يا بيشتر كم دارد، دست كامل سالمى را قطع نمايد مجنى عليه حق قصاص دارد؛
584
دوم: اگر انگشت مردى را قطع كند پس به كف دست او سرايت نمايد به طورى كه كف او قطع شود سپس بهبودى پيدا كند،
585
سوم: در قصاص، تساوى در اصلى و زايد بودن شرط است،
585
چهارم: اگر كف دست كسى را قطع نمايد
585
پنجم: اگر از كسى، بندهاى علياى انگشتان را و از ديگرى، بندهاى وسطى را قطع كند،
586
ششم: اگر مثلًا راست را قطع كند
586
هفتم: اگر انگشت مردى را مثلًا از دست راستش قطع نمايد سپس دست راست شخص ديگرى را قطع كند،
587
هشتم: اگر انگشت مردى را قطع كند پس قبل از بهبودى او را از قطع، عفو نمايد
587
نهم: اگر وارث واحد يا ورثه متعدد، از قصاص عفو نمايند، بدون عوض،
587
دهم: اگر بگويد: «عفو مىكنم به شرط ديه» و جانى به آن راضى شود،
588
كتاب ديات
589
اقسام قتل
589
مقدار ديات
590
گفتارى در موجبات ضمان
596
بحث اول: در مباشر
596
بحث دوم: در اسباب
601
مبحث سوم: در تزاحم موجبات
606
گفتارى در جنايت بر اطراف
607
مقصد اول: در ديات اعضا
607
و اما تقدير در مواردى است:
607
اول: مو
607
دوم: دو چشم
609
سوم: بينى
610
چهارم: گوش
611
پنجم: دو لب
611
ششم: زبان
612
هفتم: دندانها
614
هشتم: گردن
615
نهم: دو استخوان پايين صورت
615
دهم: دو دست
616
يازدهم: انگشتها
617
دوازدهم: پشت
617
سيزدهم: نخاع
618
چهاردهم: پستانها
618
پانزدهم: ذكر
619
شانزدهم: دو خصيه
620
هفدهم: فرج
621
هجدهم: دو اليه
622
نوزدهم: دو پا
622
بيستم: دندهها
622
بيست و يكم: ترقوه
623
خاتمه و در آن چند فرع است:
623
اول- اگر «بعصوص» شخصى را بشكند
623
دوم- اگر «عجان» او را بزند
624
سوم- در شكستن هر استخوانى از عضوى كه ديه مقدّر دارد، يك پنجم ديه آن عضو مىباشد؛
624
چهارم- كسى كه شكم انسانى را بمالد تا از او حدث سر بزند،
624
پنجم- كسى كه باكرهاى را به وسيله انگشت افضا نمايد
624
مقصد دوم: در جنايت بر منافع
624
اول- عقل؛
624
دوم- شنوايى؛
625
سوم- بينايى؛
627
چهارم- بويايى؛
628
پنجم- چشايى؛
629
ششم- بعضى گفتهاند، اگر جنايتى بر او وارد شود، پس انزال بر او متعذر شود،
630
هفتم- بنابر اقوى در سلس بول اگر دائمى باشد ديه كامل است،
630
هشتم- در زايل شدن صدا به طور كامل، ديه كامل است.
630
مقصد سوم: در جراحت سر و ساير جراحتها
631
و شجاج اقسامى دارد:
631
اول- «حارصه» با حرفهاى بىنقطه؛
631
دوم- «داميه»
631
سوم- «متلاحمه»
631
چهارم- «سمحاق»
632
پنجم- «موضحه»
632
ششم- «هاشمه»
632
هفتم- «منقّله»
632
هشتم- «مأمومه»
632
در اينجا چند مسأله است:
632
گفتارى در ملحقات
635
اول: در جنين
635
دوم (از ملحقات): در عاقله
637
سوم (از ملحقات): در جنايت بر حيوان
640
و اين به اعتبار مجنىّ عليه، سه قسم مىباشد:
640
اول: آنچه كه عادتاً خورده مىشود
640
دوم: آنچه كه گوشتش خورده نمىشود ليكن تذكيه بر او واقع مىشود
641
سوم: آنچه كه تذكيه بر آن واقع نمىشود؛
641
چند فرع
642
اول- اگر بر ذمّى شراب يا وسيلهاى از لهو و مانند آن را از آنچه كه ذمّى در مذهبش مالك آن مىشود تلف نمايد،
642
دوم: اگر گلّه بر زراعت شبانه جنايت كند،
643
سوم: ديه سگها- به مقدارى كه دانستى- ديه مقدر شرعى است،
643
چهارم (از ملحقات): در كفّاره قتل است
643
بحثى پيرامون مسائل مستحدثه
645
از جمله آنها بيمه مىباشد
645
و از جمله آنها سفته است
648
و از جمله آنها سرقفلى است
651
و از جمله آنها كارهاى بانكها است
652
و از جمله آنها بليطهاى بختآزمايى است
656
و از جمله آنها تلقيح و توليد مصنوعى است
658
و از جمله آنها تشريح و ترقيع است
660
چند فرع
662
اول- اقوى آن است كه انتفاع به خون در غير خوردن و جواز بيع آن براى غير خوردن، جايز است.
662
دوم اقوى آن است كه ذبيحهاى كه با ماشينهاى جديد ذبح مىشود اگر چه تمام شرايط ذبح در آن جمع باشد حرام است،
662
سوم- آنچه كه نزد بعضى، به «حق طبع» ناميده مىشود، حق شرعى نيست؛
662
چهارم- آنچه كه متعارف شده از ثبت صنعت براى مخترع آن و منع ديگرى از تقليد و تكثير آن، شرعاً اثرى ندارد
662
پنجم- آنچه كه متعارف است از انحصار تجارت در چيزى يا چيزهايى به مؤسسهاى يا تجّارى و مانند اينها شرعاً اثرى ندارد
662
ششم- تثبيت قيمت جنسها و منع مالكين آنها از فروش به زياده، جايز نيست.
662
هفتم- امام عليه السلام و والى مسلمين حق دارد [در امور تجارت به آنچه كه در نظام و صلاح جامعه دخالت دارد، عمل نمايد.]
663
و از جمله آنها تغيير جنسيت است
663
و از جمله آنها راديو و تلويزيون و مانند آنها است
665
و از جمله آنها مسائل نماز و روزه و غير آنها است
667
خاتمه
675
نام کتاب :
ترجمه تحرير الوسيلة (نشر آثار)
نویسنده :
خمینی، سید روح الله
جلد :
2
صفحه :
679
««صفحهاول
«صفحهقبلی
جلد :
1
2
««اول
«قبلی
جلد :
1
2
فرمت PDF
شناسنامه
فهرست
کتابخانه
مدرسه فقاهت
کتابخانهای رایگان برای مستند کردن مقالهها است
www.eShia.ir