نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود جلد : 3 صفحه : 238
در اينجا بس يك قضيه از اعمال فاسد مروان كه از جنبهء فقهى و فلسفه احكام دينى قابل توجه است از كتاب « اخبار النساء » ( صفحه 3 ) تأليف عالم شهير سنّى ابن قيّم جوزى [1] ترجمه و نقل مىشود ( بطور خلاصه ) : « روزى بسيار گرم بود معاويه در دمشق ، آهنگ خوشى و تفريح را با گروهى از ياران خود در محلى سرد و متنزّه نشسته بود اعرابى پياده و پا برهنه كه با تندى و شتاب بسوى او در حركت بود از دور نمايان شد . « معاويه دستور داد او را حاضر كردند و از حاجت او پرسيد . « اعرابى چنين گفت : « مردى اعرابى و از قبيلهء بنى عذره هستم و شكايت را از ستمى كه بر من شده به نزد تو آمدهام . آنگاه ابياتى در ستايش معاويه برخواند : « معاويه پرسيد : كدام يك از عاملان ما بر تو ستم روا داشتهاند ؟ « اعرابى پاسخ داد : پسر عمّت ، مروان ، عامل مدينه ، « پس قضيهء خود را بدين خلاصه ياد كرد : « من مردى بودم مالدار : شتر و گوسفند بسيار داشتم . مرا عمويى بود كه دخترى داشت به كمال عقل و جمال آراسته وى را به زنى به من داد من او را براى جمال و كمالش سخت دوست مىداشتم قضا را گوسفندان و شتران مرا بيمارى به همرسيد كه همه از ميان رفتند و نابود شدند و از راه نادارى و بينوايى به خوارى و بىچارگى دچار شدم . عمويم مرا از خود براند و زنم را از من گرفت و به خانهء خود برد . « ناگزير از عمّ خويش به عامل مدينه ، مروان ، شكايت بردم . عمويم زناشويى ما را انكار كرد من درخواست كردم زن را حاضر كنند و از او حقيقت امر را بپرسند . مروان پذيرفت و با حضار زن دستور داد . زن را آوردند . مروان چون چشمش
[1] علامه حافظ ، شمس الدين ابو عبد اللَّه محمد بن بكر زرعى دمشقى حنبلى ( 691 - 751 ه . ق ) .
نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود جلد : 3 صفحه : 238