responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد    جلد : 6  صفحه : 54

خلاصه: در ادله الزاميه بايد خصم انسان، نسبت به تحقق شرائط آن ادله، معترف باشد و الّا اگر مسلمانى اعتراف ننمود كه در بقاء نبوت موسى عليه السّلام مردد هستم به‌عنوان يك دليل الزامى نمى‌توانيم به او بگوئيم: «يجب عليك الاستصحاب» زيرا اين مطلب با منطق الزام، مغاير است.

نتيجه: اگر عالم يهودى، تمسك به استصحاب را به صورت يك دليل الزامى بخواهد در برابر مسلمان، اقامه نمايد، اثرى ندارد.

ب: اگر عالم يهودى، هدف اقناعى داشته باشد و خودش بخواهد به استصحاب اتكا نمايد، پاسخ ما اين است كه:

«اولا» نبوت- مانند حيات امام عليه السّلام- از آن مسائل اعتقادى هست كه يقين در آن مدخليت دارد و با استصحاب بقاء نبوت، تحقق پيدا نمى‌كند زيرا استصحاب، مفيد يقين نيست.

«ثانيا» سؤال ما از عالم كتابى اين است كه: پشتوانه استصحاب چيست آيا دين اسلام، بيانگر حجيت آن است؟

حجيتى كه در اسلام، ثابت شده، نمى‌تواند استصحاب بقاء نبوت موسى عليه السّلام را براى ما بيان كند و نتيجتا بگويد، اسلامى مطرح نيست- و در نتيجه، استصحاب، اساسى ندارد.

اگر استصحاب از مقررات دين اسلام است آيا مى‌توان براى نفى اسلام به آن تمسك نمود [1]؟ خير! مگر اينكه عالم كتابى بگويد استصحاب، يك مسأله عقلى هست و الا تا وقتى عالم يهودى دليلى بر حجيت استصحاب نداشته باشد، نمى‌تواند به استصحاب تمسك نمايد و نتيجتا به بقاء نبوت موسى عليه السّلام اعتماد كند.

خلاصه: استصحاب، چه جنبه «الزامى» داشته باشد چه «اقناعى» اصلا جريان پيدا نمى‌كند پس استدلال عالم كتابى، ناتمام است.


[1]كه نتيجه استصحاب، اين است كه: آن قانون هم بايد كنار گذاشته شود.

نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد    جلد : 6  صفحه : 54
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست