responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد    جلد : 6  صفحه : 53

آن يقين داريم كه اكنون نفس موسى عليه السّلام متصف به نبوت است و نقصى بر او وارد نشده تا نبوت از او زائل شود و اگر مقصود عالم يهودى از بقاء نبوت موسى عليه السّلام اين است كه شريعت او نسخ نشده و مقررات تورات، باقى هست، پاسخ ما اين است كه: مسلمان يقين دارد شريعت موسى عليه السّلام نسخ شده و كسى را كه يقين به نسخ دارد، نمى‌توان از طريق استصحاب ملزم نمود كه آن شريعت، نسخ نشده زيرا استصحاب، وظيفه شخص شاك است و مسلمان ترديدى ندارد كه شريعت موسى عليه السّلام و مقررات تورات به نحو اجمال، نسخ شده‌ [1].

خلاصه: اگر مقصود از بقاء نبوت موسى عليه السّلام بقاء شريعت و عدم نسخ دين او هست، مسلمان، ترديد در نسخ ندارد تا بتواند استصحاب جارى نمايد.

«ثانيا» برفرض كه مسلمان هم مردد باشد، در احتجاجاتى كه طبق مبناى «الزام» مى‌شود بايد خصم انسان به شرائط آن دليل، معترف باشد يعنى: وقتى عالم كتابى درصدد است طرف مسلمان خودش را الزام كند كه بايد استصحاب جارى نمائى، لازم است آن طرف، اقرار نمايد كه من يقين سابق و شك لا حق دارم آن‌وقت به او بگويد: «يجب عليك الاستصحاب» اما به فردى كه نسبت به دو ركن استصحاب- يقين و شك- اعتراف نكرده، نمى‌توان گفت «يجب عليك الاستصحاب».

آيا به فردى كه در بقاء طهارت لباس خويش مردد نيست، مى‌توان گفت «يجب عليك الاستصحاب» و يا به فردى كه يقين به عدم بقاء طهارت لباس خود دارد، مى‌توان گفت «يجب عليك الاستصحاب». خير!


[1]قبلا گفتيم، معناى نسخ، اين نيست كه تمام مقررات از بين رفته باشد بلكه معنايش اين است كه تمام دستورات، باقى نباشد- فرضا چهل درصد يا شصت درصد، تغيير پيدا كرده باشد.

نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد    جلد : 6  صفحه : 53
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست