نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 81
ايشان خارجيت پيدا
كرد كه به جان هم افتاده و از يكديگر كشتند، و در ميان كشتگان طلحه و زبير بود كه
هر دو از اهل بدر بودند[1].
و نيز در
الدر المنثور است كه احمد، بزاز، ابن منذر، ابن مردويه و ابن عساكر از مطرف روايت
كردهاند كه گفت: ما به زبير گفتيم: يا ابا عبد اللَّه! خود شما خليفه (عثمان) را
تنها گذاشتيد تا كشته شد، آن وقت خود شما آمديد و خون او را از على مطالبه كرديد؟
زبير گفت:
آرى ما در
عهد رسول خدا 6 و همچنين در عهد ابو بكر و عمر و عثمان آيه(وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً) را قرائت
مىكرديم، و هرگز به خيالمان نمىرسيد كه خود ما به پا كننده آن فتنهايم، تا آنكه
شد آنچه كه واقع گرديد[2].
و نيز در
همان كتاب است كه عبد بن حميد و ابو الشيخ از قتاده (رضى اللَّه عنه) در ذيل آيه
مزبور روايت كردهاند كه گفت: به خدا سوگند همه عقلاى از اصحاب محمد 6
مىدانستند كه بزودى فتنههايى بر پا مىشود[3].
و نيز در
الدر المنثور است كه ابو الشيخ و ابو نعيم و ديلمى در كتاب مسند الفردوس از ابن
عباس (رضى اللَّه عنهما) از رسول خدا 6 روايت كردهاند كه در ذيل جمله(وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ
يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ) شخصى از آن حضرت پرسيد يا رسول اللَّه! اين
مردم چه كسانى هستند؟
[چند روايت
در مورد شان نزول آيه:(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا
اللَّهَ وَ الرَّسُولَ ...)]
و در الدر
المنثور در ذيل آيه(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا
اللَّهَ وَ الرَّسُولَ) گفته: ابن جرير و ابن منذر و ابو الشيخ از
جابر بن عبد اللَّه (رضى اللَّه عنه) روايت كردهاند كه گفت:
ابو سفيان از
مكه بيرون شد، جبرئيل به رسول خدا 6 خبر داد كه ابو سفيان در فلان مكان است،
بيرون شويد تا راه را بر او بگيريد، و تصميم خود را از بيگانگان پنهان بداريد،
مردى از منافقين نامهاى به ابو سفيان فرستاد، و به او گزارش داد كه محمد 6 قصد
شما را كرده مواظب خود باشيد، خداى تعالى در اين باره آيه(لا
تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ ...) را نازل كرد[5].