responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 555

است‌[742].

و در تفسير مجمع البيان در ذيل- آيه‌(وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا) گفته است كه على بن الحسين زين العابدين و محمد بن على و جعفر بن محمد (ع) و همچنين ابو عبد الرحمن سلمى كلمه خلفوا را خالفوا قرائت كرده‌اند[742].

[روايتى در باره مشقات و سختى‌هايى كه مسلمانان در راه تبوك تحمل نمودند]

و نيز در مجمع البيان در تفسير آيه‌(لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ ...) گفته است كه اين آيه در واقعه جنگ تبوك و آن شدائدى كه مسلمانان در آن جنگ ديدند نازل شده كه حتى بعضى از ايشان تصميم گرفتند برگردند، ولى لطف خدا شامل حال آنها شد. حسن گفته است: در آن جنگ ده نفر از مسلمانان يك شتر داشتند و به نوبت يكى پس از ديگرى بر آن سوار مى‌شدند و آذوقه‌شان هم آرد جو با سبوس و مقدارى خرماى كرم خورده و روغن گنديده بود و چند نفرى از ايشان مختصر خرمايى كه داشتند در ميان خود بدين طريق مورد استفاده قرار مى‌دادند كه وقتى گرسنگى به ايشان فشار مى‌آورد يك دانه خرما را هر يك در دهان گذاشته مى‌مكيد تا مزه آن را احساس كند، آن گاه درمى‌آورد به ديگرى مى‌داد و همچنين تا به آخر آن را در دهان گذاشته، يك جرعه آب روى آن مى‌خوردند، و همچنين اين كار را مى‌كردند تا چيزى از آن خرما باقى نمى‌ماند مگر هسته‌اش.

و نيز در مجمع البيان در تفسير آيه‌(وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا) گفته: اين آيه در شان كعب بن مالك و مرارة بن ربيع و هلال بن اميه نازل شد، كه از رسول خدا تخلف كرده با آن جناب بيرون نشدند، البته اين تخلفشان از در نفاق نبود بلكه از اين جهت بود كه مسامحه كردند و بعدا پشيمان شده وقتى رسول خدا 6 برگشت خدمتش رسيدند و عذر خواستند، حضرت با آنان حرف نزد، نزد مسلمانان رفتند ايشان هم با آنان حرف نزدند، و خلاصه يك نفر از مسلمانان با آنان همكلام نشد، حتى بچه‌ها هم از ايشان قهر كرده و اعراض نمودند. زنان اين سه نفر نزد رسول خدا 6 آمدند و عرض كردند آيا ما هم بايد از شوهرانمان كناره‌گيرى كنيم؟ حضرت فرمود: نه، و ليكن نبايد نزديك شما بيايند.

در نتيجه زندگى در مدينه بر آنان تنگ شد بناچار سر به كوه نهاده در قله كوهى جاى گرفتند، و همه روزه خانواده‌هايشان برايشان غذا مى‌آوردند، تا آنكه به يكديگر گفتند: حال كه همه مردم با ما قهر كرده و حرف نمى‌زنند، ما چرا با خود حرف بزنيم و چرا از مسلمانان تبعيت‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 555
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست