responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 346

[بيان فساد و ضعف دو روايتى كه در صدد مخدوش ساختن موضع ابو ذر است‌]

از همين جا فساد گفته شداد بن اوس- كه ذيلا نقل مى‌گردد- روشن مى‌شود، احمد و طبرانى از او روايت كرده‌اند كه گفته است: ابو ذر از رسول خدا 6 حكمى را واجب، مى‌شنيد و به باديه خود مى‌رفت، و در غيابش مردم از آن جناب در باره همان حكم، حكم مستحبى را مى‌شنيدند و حفظ مى‌كردند، در حالى كه ابو ذر آن را نشنيده بود، در نتيجه ابو ذر همواره بهمان شنيده خود استناد مى‌كرد غافل از اينكه دليل ديگرى نيز هست‌[1].

منظور شداد تنها اصلاح همين روايتى است كه در بالا نقل كرديم كه ابو ذر گفت:

حرمت كنز مختص به اهل كتاب نيست. بلكه مسلمين نيز مشمول آن هستند. و ليكن اين روايت مصداق گفته شداد نيست و همچنين آن روايت ديگرى كه ابو ذر گفت: تنها دادن زكات كافى نيست، و مردم نمى‌توانند براى اينكه اموال را دفينه كنند بگويند ما زكات را داده‌ايم زيرا در حق ابى ذر تصور نمى‌شود كه از رسول خدا 6 نشنيده باشد كه انفاق دو قسم است، واجب و مستحبّ، و مردى به آن عظمت نفهميده باشد كه بهترين مبين آيه كنز همان ادله انفاقات مستحبّ است.

سست‌تر از روايت شداد، روايتى است كه طبرى در حاشيه تاريخ خود چنين آورده:

از شعيب از سيف از عطيه از يزيد فقعسى روايت شده كه وقتى ابن السوداء (ابن سباى معروف) وارد شام شد، ابو ذر را بديد و بدو گفت: اى ابا ذر آيا از معاويه تعجب نمى‌كنى كه مال مسلمانان را مال خدا خوانده و مى‌گويد همه چيز از خدا است، و مى‌خواهد به اين بهانه اموال را به خود اختصاص داده از مسلمين پنهان بدارد، و در نتيجه اسم مسلمانان را محو كند.

ابو ذر نزد معاويه رفت و پرسيد چه وادارت كرده كه مال مسلمانان را مال خدا بخوانى؟

معاويه گفت: خدا تو را رحمت كند اى ابو ذر، مگر ما بندگان خدا نيستيم، و مگر مال، مال خدا و خلق، خلق خدا و همه اختيارات بدست خدا نيست؟ گفت: از اين ببعد اين حرف را مزن. معاويه گفت: من از اين ببعد نمى‌گويم اموال مال خدا نيست، و ليكن مى‌گويم مال مسلمانان است .

آن گاه مى‌گويد: ابن السوداء نزد ابو درداء رفت، وى پرسيد تو كى هستى من تو را بيش از يك يهودى نمى‌دانم؟ سپس نزد عبادة بن صامت رفت و با او به نزد معاويه رفتند، عبادة بن صامت به معاويه گفت به خدا سوگند اين مرد است كه همواره ابو ذر را عليه تو تحريك مى‌كند و مى‌شوراند.


[1] الدر المنثور ج 3 ص 234

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 346
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست