نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 347
ابو ذر در شام قيام
كرد، و اين شعار را مرتب به مردم گوشزد مىنمود: اى گروه توانگران با تهى
دستان مواسات كنيد، بشارت باد به كسانى كه طلا و نقره را اندوخته مىكنند، و آن را
در راه خدا انفاق نمىنمايند به محلى از آتش كه در آن پيشانيها و پشت و پهلوهايشان
را داغ مىكنند ...[1].
حاصل اين
روايت اين است كه ابو ذر به تحريك ابن السوداء اقدام به چنين قيامى نموده، و بر
اين شعار پافشارى مىكرد. طبرى اين حديث را از اين دو نفر روايت كرده، و بيشتر
داستانهايى كه در باره عثمان نقل شده نيز همه منتهى به اين دو نفر يعنى شعيب و سيف
مىشود، و اين دو تن از دروغگويان و جعالين معروفند، و علماى حديث روايت آن دو را
بى اعتبار مىدانند.
و آنچه حديث
كه از ابن السوداء نقل كردهاند با در نظر داشتن اينكه ابن السوداء همان كسى است
كه اسمش را عبد اللَّه بن سبا گذاردهاند، و تمامى احاديث مربوط به داستان عبد
اللَّه ابن سبا نيز منتهى به اين دو نفر مىشود، همه و همه از احاديث مجعوله است و
محققين از علماى فن، اخيرا به يقين رسيدهاند كه داستان ابن السوداء از اصل يك
مطلب خرافى بوده و هيچ واقعيتى نداشته و مردى بدين نام وجود نداشته است.
و در الدر
المنثور است كه ابن مردويه از جابر نقل كرده كه گفت: رسول خدا 6 فرمود: هر صاحب
دفينهاى كه حق آن دفينه را نداده باشد روز قيامت او را مىآورند و پيشانى و
شقيقهاش را داغ مىكنند، و به او گفته مىشود اين همان گنجى است كه از دادن
حقش بخل ورزيدى [2].
و در همان
كتابست كه طبرانى در كتاب اوسط و ابو بكر شافعى در كتاب غيلانيات از على (ع) روايت
كردهاند كه گفت: رسول خدا 6 فرمود: خداوند بر اغنياء و مسلمانان دادن زكات را
آن قدر واجب كرد كه فقراء را كفايت كند، و فقرا هرگز دچار گرسنگى و برهنگى
نمىشوند مگر بهمان مقدارى كه توانگران از دادن زكات دريغ مىورزند، و بايد بدانند
كه خداوند به حساب سختى، ايشان را محاسبه و به عذاب دردناكى معذب خواهد نمود[3].
و در همان
كتاب آمده كه حاكم (وى حديث را صحيح دانسته ولى ذهبى آن را