و علاوه بر
همه وجوهى كه گفته شد روايات بسيارى از طريق اماميه و هم از طريق خود اهل سنت هست
كه همه دلالت دارند بر اينكه اين دو آيه در شان على بن ابى طالب (ع) وقتى كه در
نماز انگشتر خود را صدقه داد نازل شده است، بنا بر اين، اين دو آيه متضمن حكم خاصى
هستند و شامل عموم مردم نيستند.
و ما بزودى
در بحث روايتى آينده خود بيشتر آن روايات را نقل خواهيم كرد (ان شاء اللَّه تعالى)
و اگر صحيح باشد از اين همه رواياتى كه در باره شان نزول اين دو آيه وارد شده
چشمپوشى شود و اين همه ادله ماثوره ناديده گرفته شود بايد بطور كلى از تفسير قرآن
چشم پوشيد، چون وقتى به اينهمه روايات اطمينان پيدا نكنيم، چگونه مىتوانيم به يك
يا دو روايتى كه در تفسير يك يك آيات وارد شده است وثوق و اطمينان پيدا كنيم، پس
با اين همه وجوهى كه ذكر شد ديگر جايى براى اين حرف نمىماند كه بگوييم مضمون اين
دو آيه عام و شامل همه مؤمنين و ولايت بعضى نسبت به بعض ديگر است.
[اشكالات
بعضى مفسرين معاند بر دلالت آيات شريفه:(إِنَّما وَلِيُّكُمُ
اللَّهُ ...) بر ولايت امير المؤمنين (ع) و رد آن اشكالات]
البته بايد
اين را هم بگويم كه مفسرين نامبرده براى اينكه دو آيه مورد بحث را از اينكه راجع
به على (ع) باشد برگردانند و بگويند راجع به همه مؤمنين است ناگزير شدهاند در
روايات مزبوره مناقشه كرده و در هر كدام به وجهى خردهگيرى كنند ليكن ما با رعايت
ادب به آقايان مىگوييم: سزاوار نبود در اين همه روايات اشكال كنند، زيرا اگر
انسان دچار عناد و مبتلا به لجاج نباشد روايات اينقدر هست كه اطمينان آور باشد
ديگر با امثال اشكالات زير در مقام خرده گيرى و تضعيف آنان بر نمىآيد. و اما
اشكالاتى كه بر روايات وارد كردهاند:
اول- همان
حرفى است كه سابقا هم به آن اشاره شد و آن اينكه ولايت در آيات مورد بحث و قبل و
بعدش ظهور در معناى نصرت دارد و اين روايات از نظر مخالفتش با اين ظهور مخدوش است.
دوم- اينكه
لازمه اين روايات كه مىگويند ولايت به معناى تصرف است، اينست كه آيه با اينكه
دارد: (الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ)- آنان كه نماز را به
پاى مىدارند مع ذلك بگوييم آيه در شان على است و بس و حال آنكه آن جناب يك
نفر است و به يك نفر گفته نمىشود:
آنان كه.
[1] بى ترديد ما اين فرمان را به نفع بندگان مرسل خود صادر
كردهايم كه آنانند كه يارى خواهند شد و لشكريان ما هستند كه پيروز خواهند شد.
سوره صافات آيه 173.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 8