نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 9
سوم- اينكه لازمه اين روايات اينست كه مقصود از
زكاتى كه در آيه است صدقه باشد و حال آنكه ديده نشده صدقه را زكات گفته باشند.
مفسرين
نامبرده بعد از اين سه اشكال گفتهاند پس متعين اينست كه بگوييم اين دو آيه مربوط
به شخص معينى نيستند بلكه عام و شامل همه مؤمنين و كانه در اين مقامند كه نكتهاى
نظير قصر قلب[1] يا قصر
افراد[2] افاده كنند
چه منافقين بسيار علاقمند به ولايت كفار و دوستى با آنان بودند و به همه مسلمين
اصرار داشتند كه آنان را دوست بدارند. خداى تعالى مؤمنين را از دوستى با كفار نهى
نمود، و فرمود: اولياى شما كفار و منافقين نيستند، بلكه خدا و رسول و مؤمنين
حقيقىاند. باقى مىماند جمله حاليه(وَ هُمْ راكِعُونَ)، راجع به
آنهم مىتوانيم بگوييم مراد از ركوع در خصوص اين آيه به معناى مجازى آن يعنى خضوع
و فقر و افتاده حالى است.
اين بود
توجيهاتى كه مفسرين عامه در باره اين دو آيه كردهاند[3].
و ليكن دقت
در اين آيات و نظائر آن بطلان و سقوط اين توجيهات را از درجه اعتبار و اعتنا روشن
مىسازد. اما اينكه گفتند آيه در سياق آياتى قرار دارد كه ولايت در آنها به معناى
نصرت است جوابش را سابقا داديم و باز تكرار مىكنيم كه آيات اصلا چنين سياقى
ندارند و به فرض اينكه آيات سابق داراى چنين سياقى باشند اين دليل نمىشود بر
اينكه در اين آيات هم به همان معنا است.
و اما اشكالى
كه در كلمه الذين كردند جواب آن را هم در جلد سوم همين كتاب در ذيل
آيه مباهله مفصلا دادهايم و گفتهايم: فرق است بين اينكه لفظ جمع را اطلاق كنند و
واحد را اراده كنند، در حقيقت لفظ جمع را در واحد استعمال كنند و بين اينكه قانونى
كلى و عمومى بگذرانند و از آن بطور عموم خبر دهند در صورتى كه مشمول آن قانون جز
يك نفر كسى
[1] قصر قلب عبارتست از تخطئه كسى كه عكس گفته ما را معتقد است،
مثلا در برابر گفته ما كه:
زيد نيست مگر قائم او معتقد است علاوه بر اينكه
زيد ايستاده نيست بلكه بر عكس نشسته است و همچنين عكس گفته ما كه: شاعر نيست
مگر زيد او معتقد است بر اينكه زيد كه شاعر نيست هيچ بر عكس عمرو شاعر است.
[2] قصر افراد عبارتست از تخطئه كسى كه معتقد است دو صفت يا
بيشتر در موصوف واحدى شركت دارند و يا دو موصوف و بيشتر در صفت واحدى شريكند، نظير
گفتن: زيد نيست مگر كاتب عليه كسى كه معتقد است: زيد هم كاتب است و هم
شاعر و نيز نظير گفتن: كاتبى نيست مگر زيد عليه كسى كه معتقد شده است
هم زيد و هم عمرو هر دو در كتابت شركت دارند.