نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 517
اينكه وى باعث نقصان جان محترمى از جانهاى مجتمع
شده حد قتل را كه همان تصرف در جان قاتل است بر او جارى سازد. و هم چنين اگر كسى
چيزى را كه ربع دينار قيمت داشته باشد بدزدد چون يكى از مقررات امنيت عمومى را كه
به دست شريعت جعل شده و دست امانت مسلمين حافظ آن است تخلف نموده و زمامدار حكومت
اسلامى حق دارد دست او را قطع كند و معنى داشتن چنين حقى اين است كه حكومت شانى از
شؤون حياتى دزد را كه به وسيله دستش تامين مىشده مالك شده و مىتواند در اين ملك
خود تصرف نموده، آزادى را از اين عضوش سلب نمايد و خلاصه اين وسيله زندگى را از او
بگيرد و به همين قياس است ساير حدود و كيفرهايى كه شارع اسلام در شرايع و سنن
مختلف خود جعل فرموده.
[كيفر دادن
در مقابل جرائم نشان دهنده يك نوع بردگى است]
از اينجا به
خوبى معلوم ميشود كه عقاب جرائم يك نوع رقيت و بردگى است، و لذا مىتوان گفت
بردگان فرد اعلا و خلاصه روشنترين مصاديق مشخصن اين گونه عقابهايند، قرآن كريم هم
به اين معنا اشاره كرده و فرموده:(إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ
عِبادُكَ)[1] و از اين
معنا در ساير شرايع و سنن مختلف دين نيز مظاهرى وجود دارد، از آن جمله در داستان
يوسف (ع) آنجا كه به منظور بازداشت برادر تنى خود دستور مىدهد كه جام طلا را
دربار و بنهاش بگذارند مىفرمايد: (قالُوا فَما جَزاؤُهُ إِنْ
كُنْتُمْ كاذِبِينَ)- كاركنان يوسف گفتند: اگر معلوم شد كه شما در انكار خود
دروغ گفتهايد كيفر آن كس كه جام طلا را دزديده بود چه باشد؟ (
قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ كَذلِكَ نَجْزِي
الظَّالِمِينَ)- گفتند هر كس از ما كه جام در بار و بنهاش ديده شد خودش كيفر دزديش
باشد، چون معمول خود ما اين است كه دزد را برده خود مىگيريم ،(
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ
أَخِيهِ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ)- يوسف بعد از آنكه اين التزام را از آنان
گرفت دستور داد اول از ساير برادران بازرسى به عمل آورند، در باريان نيز چنين كرده
و سرانجام جام را از بار و بنه برادر يوسف بيرون آوردند. آرى اين نقشه را ما به
يوسف ياد داديم تا آنجا كه مىفرمايد:( قالُوا يا
أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنا مَكانَهُ
إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ)- برادران ناتنى گفتند اى عزيز مصر اين جوان
را پدرى است سالخورده كه طاقت فراق او را ندارد به جاى او يك نفر از ما را برده
خود بگير كه اگر چنين كنى البته به ما احسان بزرگى كردهاى و اين پيشنهاد
همان فديه معروفى است كه نسبت به بردگان و ساير بازداشتىها معمول بوده. يوسف گفت:(
مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا
إِذاً لَظالِمُونَ)- پناه بخدا از اينكه ما
[1] اگر عذابشان كنى آنها بندگان تواند. سوره مائده آيه 118.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 517