نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 518
كسى را به جاى دزد خود بازداشت كنيم زيرا اگر
چنين كنيم يقينا از ستمكاران خواهيم بود [1]
و چه بسا قاتل را هم برده مىگرفتهاند، و نيز به جاى قاتل شخصى ديگر را فديه
مىدادند مثلا زن او را و يا دختر و خواهرش را به دست ورثه مقتول مىسپردند تا به
جاى قاتل از او انتقام بگيرند. و مساله عوض دادن به تزويج، خود سنتى رائج بوده حتى
تا امروز هم اين سنت در بين قبايل و عشاير ايران باقى است، و اين بدان علت است كه
ازدواج را براى زن يك نوع اسارت و بردگى مىدانند. قرآن كريم هم در بسيارى از
موارد از مطيع تعبير به عبد نموده از آن جمله راجع به اطاعت شيطان فرموده:(أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ
إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ. وَ أَنِ اعْبُدُونِي)[2] و نيز مىفرمايد:(أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ)[3] و اين
گونه تعبيرات از اين جهت است كه مطيع در اطاعتى كه مىكند اراده خود را تابع اراده
مطاع مىسازد، پس در حقيقت به مقدار اطاعتش مملوك مطاع و محروم از حريت اراده است،
و زمامدار جامعه يعنى همان كسى كه كيفر متخلف و پاداش وظيفهشناس به دست او است
چون از اراده مطيع سلب آزادى كرده و مقدارى از اراده او را مالك شده از اين جهت
مطيع هم به مقدار اطاعتش از وى طلبكار پاداش ميشود و مجتمع يا زمامدار آن بايد در
مقابل آن مقدار آزادى كه از موهبت مطيع كاسته به وى پاداش بدهد و آن كاستگى و نقص
را جبران نمايد، و همين است سر اينكه مىگويند: وفاى به وعده واجب است، و ليكن
وفاى به وعيد و تهديد واجب نيست. براى اينكه وعده در عالم عبوديت و مولويت متضمن
ثواب بر اطاعت است كما اينكه وعيد متضمن عقاب بر معصيت.
و چون ثواب
حق مطيع است و طلبى است كه در ذمه ولى خود دارد بر ولى و زمامدار واجب است كه اين
حق را ادا نموده و ذمه خود را برى سازد، به خلاف عقاب كه حق خود زمامدار است بر
گردن مكلف مجرم و متخلف. و چون چنين است ميتواند از حق خود صرفنظر نموده و در ملك
خود تصرف ننمايد، براى اينكه چنان نيست كه هر كسى هر حقى را دارا باشد واجب باشد
آن را اعمال كند، و هر ملكى داشته باشد در آن تصرف نمايد. و براى اين كلام
تتمهايست كه در جاى خود ايراد مىشود.