نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 36
شريفه(سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى
إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ)[1] كه
استثناء مشيت نمىخواهد افرادى را از كليت (فراموش نخواهى كرد) خارج سازد بلكه
افاده مىكند كه حكم فراموش نكردن عموميت دارد و اين وجوه همانطور كه گفتيم هيچ يك
خالى از تكلف نيست، آنهم تكلفى كه هر كس مىفهمد تكلف است.
(فَقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ
الْمُؤْمِنِينَ) كلمه تكليف كه مصدر فعل مجهول مضارع
تكلف است، از ماده كلفت به معناى مشقت است، به اين جهت تكليف را
تكليف خواندهاند كه كارفرما و صاحب تكليف كارگر و مكلف را به مشقت مىاندازد و
كلمه تنكيل از ماده نكال است و نكال بطورى كه
در مجمع البيان[2] آمده به
معناى فسادى است كه به وسيله آن از عذابى برابر با آن جلوگيرى بشود، مثلا مكلف
متخلف را كتك بزنند تا ديگر تخلف نكند، (تخلف كردن فساد دارد، كتك نيز فساد دارد،
هر قدر فساد تخلف زياد باشد كتك هم زياد مىشود) پس كلمه نكال به معناى عقوبتى است
كه از تخلفى برابر آن عقوبت جلوگيرى كند و ساير مكلفين از عقوبت اين متخلف عبرت
بگيرند و هوس تخلف نكنند.
حرف
فاء كه در آغاز جمله:(فَقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
...) آمده، امر به قتال را متفرع بر ما قبل يعنى كوتاهى مردم از رفتن به جنگ
با دشمن مىسازد، جملههاى بعدى كه مىفرمايد:
(لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ) نيز مؤيد
اين تفريع و نتيجهگيرى است، چون معناى آيه چنين است كه حال كه مردم از جهاد كردن
تثاقل و خوددارى مىورزند و دوست ندارند، در جهاد شركت كنند، تو اى پيامبر خودت با
كفار مقابله بكن و از تثاقل مردم در امر جهاد و مخالفتشان در امر خداى سبحان
ناراحت مشو، چون تكليف ديگران متوجه تو نيست، تو فقط موظفى تكليف خودت را انجام
دهى نه تكليف آنان را.
بله، تنها
وظيفهاى كه نسبت به غير خودت دارى اين است كه در امر جهاد تشويقشان كنى و مؤمنين
را تحريك نمايى تا شايد خداى تعالى خطر كفار را كفايت و دفع نمايد و معناى جمله:(لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ) اين است كه تو، به جز عمل خودت مكلف به چيزى
نيستى و بنا بر اين استثنايى كه در آيه شريفه آمده با تقدير مضاف است و تقدير كلام
لا تكلف شيئا الا عمل نفسك مىباشد.