نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 37
(عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ ...) در سابق
گفتهايم: كه كلمه عسى دلالت بر اميد دارد، اما نه تنها اميد گوينده
بلكه هم در مورد اميد خود گوينده استعمال دارد و هم اميد مخاطب و هم در مقام مخاطب
يعنى مقامى كه جا دارد گوينده در برابر مخاطب صرفا اظهار اميد كند نه اينكه به
راستى خود او در دلش اميدوار باشد تا در مورد خداى تعالى كه نه دل دارد و نه عارضه
و حالت اميد به او دست مىدهد گفتن عسى- شايد معنا نداشته باشد، پس
براى توجيه اين كلمه خداى تعالى احتياج نيست كه مانند ساير مفسرين بگوئيم:
عسى از خداى تعالى به معناى حتم است.
و اين آيه بر
سرزنش بيشتر دلالت دارد، سرزنش خداى تعالى در مورد آنهايى كه از رفتن به جنگ تثاقل
مىورزيدند، چون مىرساند كه كوتاهى و خوددارى آنان را به آنجا كشانيد كه خداى عز
و جل به رسول گرامى خود دستور دهد يك تنه به جهاد برود و از اينگونه افراد روى
بگرداند و ديگر اصرار نورزد كه دعوتش را بپذيرند بلكه به حال خود واگذارشان كند و
از اين بابت تنگ حوصله هم نشود، چون او جز اطاعت خودش و تحريك مؤمنان تكليفى و
مسئوليتى ندارد، هر كه خواست قبول كند، نخواست قبول نكند.
بحث روايتى
[ (رواياتى در باره شايعه پراكنى، مراد از رحمت و فضل خدا در آيه، مامور شدن رسول
اللَّه 6 به قتال به تنهايى ...)]
مرحوم كلينى
در كافى به سند خود از محمد بن عجلان روايت كرده كه گفت: از امام صادق (ع) شنيدم
مىفرمود: خداى تعالى اقوامى را به جرم شايعهپراكنى مذمت كرده، فرموده:(وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ)، پس زنهار
شما از آنان نباشيد و از اشاعه بپرهيزيد.[1]
و در همان كتاب به سند خود از عبد الحميد بن ابى الديلم از امام صادق (ع) روايت
كرده كه فرمود: خداى عز و جل فرمود:(أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا
الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) و نيز فرمود:(وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ
الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ) و با اين دو فرمان
امر مردم را به اولى الامر آنان محول كرد، همان اولى الامرى كه اطاعت كردن از آنان
را بر مردم واجب كرد.[2]