نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 651
مىكنند ملحق به آن چهار طايفهاند، و از آنان
نيستند، هم چنان كه جمله:(وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً) نيز خالى
از اشاره به اين معنا نيست و چون مىفرمايد: (اين چهار طايفه رفقاى آن طايفهاند،
و از آن فهميده مىشود طايفه مورد بحث از آن چار طايفه نيستند، بلكه جداى از آنان،
ولى رفيق با آنان هستند) و اما اين كه منظور از نعمت در جمله:(أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ) چيست؟ در سابق گفتيم كه منظور از آن نعمت ولايت
است.
و اما اين
چهار طايفه يعنى نبيين و صديقين و شهدا و صالحين چه كسانيند، بايد گفت: ما
نمىتوانيم بگوييم انبيا : چگونه انسانهايى هستند، چون اين طايفه
آشنايان با وحى و آگاهان از اخبار غيبى هستند، و ما بيش از اين از وضع آنان خبر
نداريم، و نمىتوانيم داشته باشيم، مگر از ناحيه آثارى كه از خود به جاى
گذاشتهاند.
و اما شهدا
در سابق نيز گفته بوديم كه اين كلمه در قرآن كريم به معناى گواهان در اعمال است، و
در هيچ جاى قرآن كه از ماده (ش- ه- د) كلمهاى به كار رفته به معناى كشته در معركه
جنگ نيامده، بلكه مراد از آن افرادى است كه گواه بر اعمال مردمند، و مراد از
صالحين كسانى است كه شايستگى نعمت خداى را دارند.
[معناى
صديقين ]
و اما كلمه
(صديقين) به طورى كه خود لفظ دلالت مىكند مبالغه در صدق است، يعنى كسانى كه بسيار
صادقند چيزى كه هست صدق تنها زبانى نيست، يكى از مصاديق آن سخنانى است كه انسان
مىگويد، يك مصداق ديگرش عمل است، كه اگر مطابق با زبان و ادعا بود آن عمل نيز صادق
است، چون عمل از اعتقاد درونى حكايت مىكند، و وقتى در اين حكايتش راست مىگويد،
كه ما فى الضمير را بطور كامل حكايت كند، و چيزى از آن باقى و بدون حكايت نگذارد،
چنين عملى راست و صادق است، و اما اگر حكايت نكند و يا درست و كامل حكايت نكند اين
عمل غير صادق است، و همچنين سخن صدق آن سخنى است كه با واقع و خارج مطابقت داشته
باشد، و چون گفتن نيز يكى از افعال است، قهرا كسى كه صادق در فعل خويش است سخن
نخواهد گفت مگر آن چه كه راست بودنش را مىداند، و مىداند كه اين سخن را در اينجا
بايد گفت، و گفتن آن حق است، و بنا بر اين سخن چنين كسى هم صدق خبرى دارد، و هم
صدق مخبرى.
پس صديق آن
كسى است كه به هيچ وجه دروغ در او راه ندارد، و چنين كسى كارى كه حق بودن آن را
نمىداند نمىكند، هر چند كه مطابق با هواى نفسش باشد و سخنى را كه راست بودن آن
را نمىداند نمىگويد، و قهرا حتى كسى به جز حق را هم نمىبيند، پس او كسى است كه
حقايق اشيا را مىبيند، و حق مىگويد و حق انجام مىدهد.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 651