نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 670
و اين سوره
هم مىتواند در مكه نازل شده باشد و هم در مدينه، و آنچه از بعضى از روايات وارده
در سبب نزول آن ظاهر است اين است كه در مكه نازل شده.
(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) كلمه هو ضمير شان و
ضمير قصه است، و معمولا در جايى بكار مىرود كه گوينده اهتمام زيادى به مضمون جمله
بعد از آن داشته باشد، و اما كلمه اللَّه مورد اختلاف واقع شده، حق آن
است كه علم به غلبه براى خداى تعالى است، يعنى قبلا در زبان عرب اسم
خاص براى حق تعالى نبود، ولى از آنجايى كه استعمالش در اين مورد بيش از ساير موارد
شد، به خاطر همين غلبه استعمال، تدريجا اسم خاص خدا گرديد، هم چنان كه اهل هر
زبانى ديگر براى خداى تعالى نام خاصى دارند، و ما در تفسير سوره فاتحه (اولين سوره
قرآن) در باره اين كلمه بحث كرديم.
[فرق
بين احد و واحد و معناى احد بودن خداى تعالى]
و
كلمه احد صفتى است كه از ماده وحدت گرفته شده، هم چنان كه
كلمه واحد نيز وصفى از اين ماده است، چيزى كه هست، بين احد و واحد فرق
است، كلمه احد در مورد چيزى و كسى بكار مىرود كه قابل كثرت و تعدد
نباشد، نه در خارج و نه در ذهن، و اصولا داخل اعداد نشود، به خلاف كلمه
واحد كه هر واحدى يك ثانى و ثالثى دارد يا در خارج و يا در توهم
و يا به فرض عقل، كه با انضمام به ثانى و ثالث و رابع كثير مىشود، و اما احد اگر
هم برايش دومى فرض شود، باز خود همان است و چيزى بر او اضافه نشده.
مثالى
كه بتواند تا اندازهاى اين فرق را روشن سازد اين است كه: وقتى مىگويى احدى
از قوم نزد من نيامده ، در حقيقت، هم آمدن يك نفر را نفى كردهاى و هم دو نفر
و سه نفر به بالا را، اما اگر بگويى: واحدى از قوم نزد من نيامده تنها
و تنها آمدن يك نفر را نفى كردهاى، و منافات ندارد كه چند نفرشان نزدت آمده
باشند، و به خاطر همين تفاوت كه بين دو كلمه هست، و به خاطر همين معنا و خاصيتى كه
در كلمه احد هست، مىبينيم اين كلمه در هيچ كلام ايجابى به جز در باره
خداى تعالى استعمال نمىشود، (و هيچ وقت گفته نمىشود: جاءنى احد من القوم- احدى
از قوم نزد من آمد) بلكه هر جا كه استعمال شده است كلامى است منفى، تنها در مورد
خداى تعالى است كه در كلام ايجابى استعمال مىشود.
يكى
از بيانات لطيف مولانا امير المؤمنين 6 در همين باب است كه در بعضى از خطبههايش
كه در باره توحيد خداى عز و جل ايراد فرموده چنين آمده: كل مسمى
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 670