نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 671
بالوحدة
غيره قليل [1] يعنى- و
خدا داناتر است- هر چيزى غير خداى تعالى، وقتى به صفت وحدت توصيف شود، همين توصيف
بر قلت و كمى آن دلالت دارد، به خلاف خداى تعالى كه يكى بودنش از كمى و اندكى
نيست.
و
ما در بحثى كه پيرامون توحيد قرآنى در جلد ششم اين كتاب داشتيم، پارهاى از كلمات
آن جناب را كه در باره توحيد صادر شده نقل نموديم.
[معناى
اينكه خدا صمد است اينست كه هر چيزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهى
المقاصد است]
(اللَّهُ الصَّمَدُ) اصل در معناى كلمه صمد قصد كردن و
يا قصد كردن با اعتماد است، وقتى گفته مىشود: صمده، يصمده، صمدا از
باب نصر، ينصر معنايش اين است كه فلانى قصد فلان كس يا فلان چيز را
كرد، در حالى كه بر او اعتماد كرده بود. بعضى از مفسرين اين كلمه را- كه صفت است-
به معانى متعددى تفسير كردهاند كه برگشت بيشتر آنها به معناى زير است: سيد
و بزرگى كه از هر سو به جانبش قصد مىكنند تا حوايجشان را برآورد و چون در
آيه مورد بحث مطلق آمده همين معنا را مىدهد، پس خداى تعالى سيد و بزرگى است كه تمامى
موجودات عالم در تمامى حوائجشان او را قصد مىكنند.
آرى
وقتى خداى تعالى پديد آورنده همه عالم است، و هر چيزى كه داراى هستى است هستى را
خدا به او داده، پس هر چيزى كه نام چيز صادق بر آن باشد، در ذات و
صفات و آثارش محتاج به خدا است، و در رفع حاجتش او را قصد مىكند، هم چنان كه خودش
فرموده:(أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ)[2]، و
نيز به طور مطلق فرموده:(وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ
الْمُنْتَهى)[3]،
پس خداى تعالى در هر حاجتى كه در عالم وجود تصور شود صمد است، يعنى هيچ چيز قصد
هيچ چيز ديگر نمىكند مگر آنكه منتهاى مقصدش او است و بر آمدن حاجتش به وسيله او
است.
از
اينجا روشن مىشود كه اگر الف و لام بر سر كلمه صمد در آمده، منظور
افاده حصر است، مىفهماند تنها خداى تعالى صمد على الاطلاق است، به خلاف
كلمه احد كه الف و لام بر سرش در نيامده، براى اينكه اين كلمه با
معناى مخصوصى كه افاده مىكند در جمله اثباتى بر احدى غير خداى تعالى اطلاق
نمىشود، پس حاجت نبود كه با آوردن الف و