نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 476
ربك
است، و يا نسبت آمدن به خدا دادن در آيه شريفه از باب مجاز عقلى است، و اما بحث در
باره آمدن ملائكه و اينكه آمدنشان صف به صف است، نظير بحثى است كه در سابق گذشت.
(وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ ...) بعيد نيست
كه مراد از آوردن جهنم ، پرده بردارى از روى آن باشد، هم چنان كه در
آيه زير همين تعبير آمده فرموده:(وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ
لِمَنْ يَرى)[1] و
نيز آيه زير كه مىفرمايد:(وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ
لِلْغاوِينَ)[2] و
آيه زير كه مىفرمايد:(لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا
فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ)[3].
(يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ)- يعنى در آن روز انسان به
روشنترين وجه متذكر مىشود، كه آنچه در دنيا به او دادند چه خيرش و چه شرش همه از
باب امتحان بوده و او در كار خود كوتاهى كرده اين آن معنايى است كه سياق آيه
مىدهد.
(وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى)- يعنى از كجا مىتواند متذكر شود، و
اين كنايه است از اينكه تذكرش در آن روز هيچ سودى به حالش ندارد، چون وقتى تذكر
سودمند است كه بتواند به وسيله توبه با عمل صالح آنچه را فوت شده جبران كند، و روز
جزا جاى توبه و عمل نيست.
[متذكر
شدن و يا ليتنى گفتن انسان در قيامت]
(يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي) يعنى اى
كاش در دنيا براى اين زندگيم كه زندگى آخرت است توشهاى فرستاده بودم، ممكن هم هست
معنايش اين باشد كه اى كاش در دنيا براى اين زندگيم كه حقيقت زندگى است توشهاى
فرستاده بودم، چون قرآن كريم زندگى دنيا را لهو و بازى يعنى سرگرمى بيهوده خوانده
و فرموده:(وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ
كانُوا يَعْلَمُونَ)[4].
و
مراد از تقديم در جمله قدمت از پيش فرستادن عمل صالح است براى زندگى
آخرت، و مضمون آيه آرزويى است كه انسان در هنگام رسيدن به قيامت و متذكر شدن از
ديدن حقايق آن از خود سر مىدهد، و به راى العين مىبيند كه تلاشش در دنيا سودى به
حالش نمىدهد.
[1] و دوزخ براى هر بيننده آشكار مىشود. سوره نازعات، آيه 36.
[3] تو در دنيا كه بودى از اين جهنم غافل بودى، عالم قيامت بود،
ولى تو نمىديدى، امروز پرده تو را برداشتيم لذا اكنون چشمت خيره و تيزبين شده
است. سوره ق، آيه 22.
[4] اگر اهل دانش باشند زندگى آخرت زندگى حقيقى است. سوره
عنكبوت، آيه 64.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 476