نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 475
اذا-
زمانى كه حضور روز قيامت است.
در
اين جمله براى بار دوم كلمه كلا را مىآورد، و براى بار دوم پندار
آدميان در حال دارايى و ندارى را رد مىكند، و جمله(إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ ...) در مقام تعليل رد مذكور است، و حاصل
معنا چنين است كه آن طور كه انسانها به حسب طبع مىپندارند نيست، به علت اينكه به
زودى در وقتى كه قيامت بپا شود متوجه مىشوند كه زندگى دنيا و آنچه در آن از فقر و
غنا و امثال آن بود مقصود بالذات نبود، و او آن را مقصود بالذات و يا سادهتر
بگويم هدف پنداشت، و چون دنيا را هدف پنداشت چيزى براى آخرتش نفرستاد، آن وقت آرزو
مىكند اى كاش(قَدَّمْتُ لِحَياتِي) براى زندگى
واقعيم چيزى از پيش فرستاده بودم، با اينكه آرزو، نه خيرى به او مىرساند، و نه
عذابى را از او رفع مىكند.
[مراد
از آمدن پروردگار در قيامت(وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ
...)]
(وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا) در اين
جمله نسبت آمدن به خداى تعالى داده، و اين تعبير از متشابهات است كه آيه(لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ)[1]، و
آياتى كه خواص قيامت را ذكر مىكند، و مثلا مىفرمايد آن روز همه سببها از كار
مىافتد، و همه حجابها كنار مىرود، و بر همه مكشوف مىشود كه خدا حق مبين است،
اين متشابه را تفسير مىكند، و تشابه آن را بر طرف مىسازند.
رواياتى
هم كه مىگويد منظور از آمدن خدا آمدن امر خدا است، و قرآن هم مىفرمايد:(وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ)[2]
همه در مقام رفع اين تشابه است.
و
به وجهى، مؤيد اينكه گفتيم منظور از آمدن خدا اين است كه در آن روز با از كار
افتادن اسباب، همهكاره خود خدا بدون هيچ واسطه است، آيه زير است كه مىفرمايد:(هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ
الْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ)[3]
چون اگر اين آيه ضميمه شود به آيه زير كه مىفرمايد:(هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ
رَبِّكَ)[4]
چنين به دست مىآيد كه منظور از آمدن خدا در آيه سوره بقره آمدن امر خدا است، كه
در آيه سوره نحل آمده. پس معلوم شد در آيه مورد بحث مضافى حذف شده، و تقدير
آيه جاء امر