نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 400
نامه عملش
به حسابش برسد، و در اين آيات اين مطالب را تاكيد مىكند، و آيات مربوط به تهديدش
از آيات بشارتش بيشتر است، و سياق آيات آن شهادت مىدهد كه اين سوره در مكه نازل
شده.
(إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ) جملهاى است شرطيه كه جزايش حذف
شده، كه با بودن جمله(يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ
إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ) احتياجى به ذكر آن نبود، و
تقدير آن: اذا السماء انشقت لاقى الانسان ربه فيحاسبه و يجازيه على ما عمل-
وقتى آسمان شكافته شد انسان پروردگارش را ملاقات مىكند، و پروردگارش طبق اعمالى
كه كرده به حساب و جزاى او مىپردازد مىباشد.
و
انشقاق آسمان به معناى از هم گسيختن و متلاشى شدن آن است و اين خود يكى از
مقدمات قيامت است، و همچنين مد أرض كه در آيه سوم آمده و همچنين ساير
علامتهايى كه ذكر شده، چه در اين سوره و چه در ساير كلمات قرآن از قبيل تكوير شمس،
اجتماع شمس و قمر، فرو ريختن كواكب، و امثال آن.
[معناى
اينكه در بيان چند تا از مقدمات قيامت فرمود آسمان منشق و زمين كشيده مىشود و
فرمود:(وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ)]
(وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ)ممكن است بپرسى اذن
دادن آسمان به خدا چه معنا دارد؟ در پاسخ مىگوييم كلمه اذن در
اصل لغت به معناى اجازه دادن نيست، بلكه به معناى گوش دادن است، و گوش دادن را هم
كه اذن ناميدهاند تعبيرى است مجازى از انقياد و اطاعت، و كلمه
حقت به معناى آن است كه آسمان در شنيدن و اطاعت فرمانهاى خدا حقيق و سزاوار
مىشود.
و
معناى آيه اين است كه آسمان مطيع و منقاد پروردگارش گشته، حقيق و سزاوار شنيدن و
اطاعت فرامين پروردگارش مىگردد.
(وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ) ظاهرا منظور از كشيده شدن زمين گشاد
شدن آن است، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود:(يَوْمَ تُبَدَّلُ
الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ)[1].
(وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ) يعنى زمين آنچه از مردگان در
جوف دارد بيرون مىاندازد، و خود را از آنچه دارد تهى مىسازد.
بعضى[2]
گفتهاند: مراد بيرون انداختن مردهها و گنجها است كما اينكه خداوند فرموده:(وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها).