نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 362
فلا
اقسم بالخنس روايت كردهاند كه فرمود: منظور ستارگانى هستند كه در شب
خودنمايى نموده و كنوس مىكنند، و در روز پنهان گشته، خنوس مىكنند، و به چشم كسى
نمىآيند[1].
و
در تفسير قمى در ذيل آيه(فَلا أُقْسِمُ
بِالْخُنَّسِ) آمده: يعنى سوگند مىخورم به خنس كه
نام ستارگان است، و در معناى(الْجَوارِ الْكُنَّسِ)
آمده: يعنى به ستارگانى كه در روز كنوس مىكنند، يعنى پنهان مىشوند[2].
و
در مجمع البيان آمده: بالخنس يعنى ستارگان كه در روز خنوس مىكنند، و
در شب ظاهر مىگردند، الجوارى صفت آن ستارگان است كه در مدار خود
جريان دارند.
الكنس نيز از صفات ستارگان است، چون هر يك در برج خود كنوس مىكند، يعنى
پنهان مىشود، همانطور كه آهوان در كناسه و آشيانه خود پنهان مىشوند، و اين
ستارگان پنج كوكب هستند: 1- زحل 2- مشترى 3- مريخ 4- زهره 5- عطارد.
و
از على (ع) روايت شده كه در معناى(وَ اللَّيْلِ إِذا
عَسْعَسَ) فرموده: يعنى وقتى با تاريكى خود مىرود[3].
و
در تفسير قمى در ذيل آيه(وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ)
آمده: يعنى شب هنگامى كه تاريك شود،(وَ الصُّبْحِ إِذا
تَنَفَّسَ) يعنى روز هنگامى كه بالا مىآيد[4].
و
در الدر المنثور است كه ابن عساكر از معاوية بن قرة روايت آورده كه گفت: رسول خدا
6 به جبرئيل فرموده: پروردگارت چه ثناى جميلى از تو كرده، آنجا كه فرموده:(ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ)،
حال بگو ببينيم قوت تو چگونه و امانت تو چيست؟
جبرئيل
عرضه داشت: اما قوتم نمونهاش يكى اين است كه وقتى به سوى شهرهاى لوط كه چهار شهر
بود مبعوث شدم، با اينكه در هر شهرى صد هزار مرد جنگى غير از اطفال وجود داشت،
سرزمينشان را از ريشه چنان كندم و آن قدر بالا بردم كه حتى اهل آسمان صداى مرغهاى
خانگى و پارس كردن سگهاى آن شهرها را شنيدند، آن گاه از آنجا شهر و سكنه آن را رها
كردم، و همه را كشتم. و اما امانتم اين است كه هيچ ماموريتى نيافتم كه چيزى از آن
كم و يا زياد كنم[5].