نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 44
حقيقى، و بنده بودن بندگان براى او باعث شده كه
او بطور على الاطلاق قريب و نزديك به ايشان باشد، نزديكتر از هر چيزى كه با او
مقايسه شود، و نيز اين مالكيت باعث شده كه هر تصرفى و به هر نحو كه بخواهد در
بندگانش بكند جايز باشد بدون اينكه دافعى و مانعى جلو تصرفاتش را بگيرد، و اين
جواز تصرف حكم مىكند به اينكه خداى سبحان هر دعاى دعا كننده را اجابت كند هر چه
مىخواهد باشد و با اعطا و تصرف خود حاجتش را برآورد چون مالكيت او عام و سلطنت و
احاطهاش بر جميع تقادير و بدون هيچ قيد و اندازه است.
نه آن طور كه
يهود مىپندارد، و مىگويد: خدا وقتى موجودات را آفريد و در آنها تقدير و
اندازهگيرى كرد، كارش تمام شد، و زمام تصرفات جديد از دستش بيرون شد، آنچه از ازل
قضايش را رانده صورت مىگيرد، و حتى خودش هم نمىتواند جلو قضاى رانده شده خود را
بگيرد، پس ديگر نسخ و بداء و استجابت دعا مفهومى ندارد، چون كار از ناحيه او تمام
شده و از دستش در رفته.
و نه آن طور
كه جماعتى از اين امت پنداشتهاند، كه خدا هيچ دخل و تصرفى در اعمال بندگان خود
ندارد، اينان (قدريه) هستند كه رسول خدا ص لقب (مجوس اين امت) به ايشان داده، و
شيعه و سنى روايت كردهاند كه فرموده: القدرية مجوس هذه الامة قدريه
مجوس اين امتند.[1] بلكه ملك
خداى تعالى حتى بعد از راندن قضا و قدر در عالم، و حتى در اعمال بندگان هم چنان به
اطلاقش باقى است، و هيچ موجودى مالك هيچ چيزى نيست مگر به تمليك و اذن او، آنچه او
بخواهد و تمليك كند و اجازه وقوعش را بدهد واقع مىشود، و آنچه او نخواهد، و تمليك
نكند و اجازه وقوعش را ندهد واقع نمىشود، هر چند كه (همه عالم) براى وقوع آن دست
به دست هم بدهند، هم چنان كه خودش فرموده:(يا أَيُّهَا النَّاسُ
أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ، وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ).[2] پس روشن شد اينكه فرموده:(وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا
دَعانِ) همانطور كه متعرض حكم مساله اجابت دعا است متعرض بيان علل آن نيز
هست، و مىفهماند علت نزديك بودن خدا به بندگان همين است كه دعا كنندگان بنده
اويند، و علت اجابت بىقيد و شرط دعاى ايشان همان نزديكى خدا به ايشان است، و
بىقيد و شرط بودن اجابت دعا، مستلزم بىقيد و شرط بودن دعا است، پس تمامى دعاهايى
كه خدا براى اجابت