responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 381

روايت ابى داود آمده، و ثانيا اگر در جاى ديگر در الدر المنثور نقل شده علت اينكه قصه را مربوط به ركانه دانسته به احتمال قوى اين است كه وى بعد از نقل روايت قبلى گفته است:

اين روايت صحيح نيست، چون عبد يزيد اسلام را درك نكرده، و قبل از اسلام فوت كرده بود.

سؤال دوم اين است كه: چطور الدر المنثور بعد از نقل حديث، مسئله طلاق در پاكى را نتيجه آن دانسته، و به آيه‌(فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ)، استشهاد كرده؟ جوابش اين است كه به حكم روايات شيعه و سنى، طلاق سنت كه آيه نامبرده ناظر به آن است، آن طلاقى است كه شرائط صحت را داشته باشد و يكى از اين شرائط اين است كه شوهر طلاق را در طهرى واقع سازد كه در آن پاكى با وى جماع نكرده باشد (پايان سخن مترجم).

مؤلف: اين معنا در روايات ديگر نيز آمده، و بحث در اينكه عمر به چه مجوزى سه طلاقه را در يك مجلس اجازه داده است، نظير آن بحثى است كه در مسئله متعه حج گذشت.

بعضى از مفسرين و يا فقها در باره واقع نشدن سه طلاق در يك مجلس استدلال كرده‌اند به آيه‌(الطَّلاقُ مَرَّتانِ) و گفته‌اند كه دو نوبت و سه نوبت طلاق بر طلاق در يك مجلس كه بگويى: من تو را سه طلاقه كردم ، صادق نيست، هم چنان كه همين صادق نبودن در مورد لعان (نفرين كردن) مورد اتفاق همه است، كه بايد هر يك از شوهر و زن چهار مرتبه خدا را شاهد بگيرند كه تفصيلش در سوره نور در جلد 29 اين كتاب خواهد آمد.

و در مجمع البيان در ذيل جمله‌(أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ)، گفته در اينكه منظور از آن چيست دو قول است، يكى اينكه منظور، طلاق بار سوم است، دوم اينكه منظور اين است كه زن در حال عده را به حال خود بگذارند تا از عده در آيد، نقل از سدى و ضحاك، و اين معنا از امام باقر و امام صادق ع نيز روايت شده است.[1] مؤلف: اخبار همانطور كه ملاحظه مى‌كنيد در معناى جمله نامبرده مختلف است.

[رواياتى در مورد طلاق خلع و مبارات‌]

و در تفسير قمى در ذيل جمله (وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ‌) ... ، از امام صادق ع روايت كرده كه فرمود:

طلاق خلع اين نيست كه زن را آن قدر شكنجه دهى تا بگويد مهرم حلال و جانم آزاد، بلكه اين در وقتى است كه زن بگويد هيچ سوگندى كه براى تو مى‌خورم راست نمى‌گويم، و به آن وفا نمى كنم، و از اين به بعد بدون اجازه‌ات از خانه بيرون مى‌روم، و مرد اجنبى را به بسترت راه مى‌دهم، و از جنابتى كه از جماع تو حاصل شود غسل نمى‌كنم، و يا بگويد هيچ امرى را از تو اطاعت نمى‌كنم، تا


[1] مجمع البيان، ج 1 ص 329

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 381
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست