نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 380
اين زن مزينهاى را طلاق بده، او هم طلاق داد،
بعد فرمود به همسر اول خود ام ركانه رجوع كن، عرضه داشت آخر من گفتهام تو
را سه طلاقه كردم ، فرمود: مىدانم، ولى در عين حال رجوع كن، آن گاه اين آيه
را تلاوت كرد:(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ
فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ).[1]
(اين حديث به توضيحى مختصر نيازمند است، و آن اين است كه عقد نكاح در چند جا از
ناحيه زن قابل فسخ است، و زن بدون احتياج به طلاق شوهر مىتواند عقد را فسخ كند،
يكى از آن موارد عارضه عنن يعنى قيام نكردن آلت تناسلى مرد است) مترجم
رسول خدا 6 از ادعاى آن زن مزينهاى چنين فهميد كه مىخواهد بگويد، عبد يزيد به
چنين عارضهاى مبتلا است، و رسول خدا 6 براى اينكه اثبات كند كه در او چنين
عارضهاى هست يا نه، فرزندان عبد يزيد را خواند، و همه حضار در مجلس شهادت دادند
كه از نظر قيافه، اين اشخاص فرزندان عبد يزيد هستند پس معلوم شد عبد يزيد عنن
نداشته و گرنه داراى فرزند نمىشد، در نتيجه، نزديكى نكردنش با همسر جديدش از بى
ميلى بوده، (روايات ديگرى كه اين قصه را نقل كردهاند و در كنز العمال و غيره آمده
و ذيلا از نظر خواننده مىگذرد، مؤيد اين معنا است، چون در آنها آمده كه عبد يزيد
از طلاق همسرش سخت اندوهناك بوده است).
بدين جهت بود
كه رسول خدا 6 دستور داد زن جديدش را طلاق بدهد و در تفسير الدر المنثور از
بيهقى از ابن عباس روايت كرده كه گفت: ركانه همسرش را در يك مجلس سه طلاقه كرد،
بعد پشيمان شد، و از دورى او سخت اندوهناك گرديده و جريان را از رسول خدا 6
پرسيد. حضرت پرسيد، چه جور طلاقش دادى؟ عرضه داشت: در يك مجلس سه طلاقهاش كردم،
حضرت فرمود خيلى خوب پس يك بار او را طلاق دادهاى، و اگر مىخواهى رجوع كنى همين
اكنون رجوع كن، به همين جهت فتواى ابن عباس اين بود كه طلاق تنها در هنگام پاكى
صحيح است، و طلاق سنتى هم كه خدا بدان امر كرده و فرموده:(فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ)، همين است.[2]
مترجم: در اين روايت دو سؤال هست:
اول اينكه:
چرا در روايت بالا به نقل سنن ابى داود قصه مربوط به پدر ركانه يعنى عبد يزيد بود،
و در نقل الدر المنثور مربوط به خود ركانه آمده؟ جواب اين سؤال اين است كه اولا من
در الدر المنثور در تفسير آيه مورد بحث و آيه سوره طلاق چنين نقلى نيافتم، و تنها
همان