responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 379

اين است كه نخواسته مردم امر طلاق را سبك بشمارند و با طلاقهاى پى در پى زنان را اذيت كنند ...[1]

[در باره وقوع سه طلاق با يك لفظ يا در يك مجلس از نظر خاصه و عامه‌]

مؤلف: مذهب ائمه اهل بيت ع بطورى كه شيعه روايت كرده اين است كه طلاق با يك لفظ و يا در يك مجلس، فقط يك طلاق است، هر چند كه گفته باشد: طلقتك ثلاثا - من سه بار طلاقت دادم، و اما اهل سنت و عامه رواياتشان مختلف است، بعضى از آن روايات دلالت دارد بر اينكه سه طلاق به حساب مى‌آيد و چه بسا كه اهل سنت همين نظريه را از على و جعفر بن محمد ع هم روايت كرده‌اند.

و ليكن از بعضى ديگر از روايات آنان كه صاحبان صحاح مانند مسلم و نسايى و ابى داود و غير ايشان نقل كرده‌اند برمى‌آيد كه واقع شدن سه طلاق با يك لفظ چيزى بوده كه عمر (خليفه دوم) آن را در سال دوم و يا سوم خلافت خويش وضع نمود، از آن جمله در تفسير الدر المنثور است كه عبد الرزاق و مسلم و ابو داود و نسايى و حاكم بيهقى از ابن عباس روايت كرده‌اند كه گفت: طلاق در يك جلسه، در زمان رسول خدا ص و ابى بكر و دو سال از خلافت عمر يك طلاق بود (هر چند كه در يك جلسه مى‌گفتند تو را سه طلاقه كردم )، بعد از دو سال عمر در باره اين مساله گفت: مردم در باره طلاق كه شارع براى آنها مهلت قرار داده بود از من مى‌خواهند كه به عجله انجام شود، و چه خوب است ما خواسته آنان را امضا كنيم، و امضا كرد[2] و در سنن ابى داود از ابن عباس روايت كرده كه گفت: عبد يزيد پدر ركانه، مادر ركانه را طلاق داد، و زنى از قبيله مزينه گرفت، آن زن نزد رسول خدا 6 آمد و عرضه داشت: همانطور كه اين يك موى من (مويى از سر خود گرفته بود) به درد موى ديگر نمى‌خورد، عبد يزيد هم براى من مثل همان است، (كنايه از اين است كه او مردى ندارد) پس بين من و او جدايى بينداز.[3] رسول خدا 6 را غيرت گرفت و ركانه و برادرانش را خواند آن گاه به اهل مجلس خود فرمود: به نظر شما آيا اين پسر از نظر فلان و فلان شباهتى به عبد يزيد دارد، و آيا اين پسر ديگر از نظر فلان و فلان شبيه عبد يزيد نيست؟ همه گفتند بله پس رو كرد به عبد يزيد و فرمود:


[1] فقيه، ج 3 ص 324 حديث 1570

[2] تفسير الدر المنثور، ج 1 ص 279

[3] سنن ابى داود، ج 2 حديث 2196

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 379
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست