responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 354

شنيدن و گوش دادن به سياقى يك نواخت را از او ببرد، و او را هوشيار سازد.

(فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ) اين آيه حكم طلاق سوم را كه همان حرمت رجوع است بيان مى‌كند، و مى‌فرمايد بعد از آنكه شوهر سه بار همسر خود را طلاق داد ديگر نمى‌تواند با عقدى و يا با رجوع جديد با وى ازدواج كند، مگر بعد از آنكه مردى ديگر با او ازدواج بكند، اگر او طلاقش داد، وى مى‌تواند براى نوبت چهارم با او رابطه زناشويى برقرار سازد، و با اينكه در چنين فرضى عقد ازدواج و يا هم بسترى با آن زن براى مرد حرام است، حرمت را به خود زن نسبت داده، فرموده ديگر اين زن بر او حلال نيست، تا بفهماند حرمت تنها مربوط به وطى نيست، هم وطى او حرام است و هم عقد كردنش، و نيز اشاره كرده باشد به اينكه منظور از جمله‌(حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ)، اين است كه هم بايد به عقد شوهرى ديگر در آيد، و هم آن شوهر او را وطى كند، و عقد به تنهايى كافى نيست، آن گاه اگر شوهر دوم طلاقش داد ديگر مانعى از ازدواج آن دو يعنى زن و شوهر اول نيست، بلكه مى‌توانند ان يتراجعا اينكه به زوجيت يكديگر برگردند، و با توافق طرفينى عقدى جديد بخوانند، فراموش نشود كه فرمود أن يتراجعا و مساله تراجع غير رجوع است، كه در دو طلاق اول، كه تنها حق مرد بود، بلكه تراجع طرفين است، و نيز فرموده اين وقتى است كه احتمال قوى بدهند كه مى‌توانند حدود خدا را بپا دارند.

و اگر در جمله‌(وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ)، دو بار كلمه حدود را تكرار كرد، با اينكه ممكن بود با آوردن ضمير اكتفاء كند، براى اين بود كه منظور از اين حدود غير حدود قبلى است.

[لطائف و ظرائف دقيقى كه در آيات طلاق به كار رفته است‌]

و در اين آيه، كوتاه گويى عجيبى به كار رفته كه عقل را مبهوت مى‌كند، چون در آيه شريفه، با همه كوتاهيش چهارده ضمير به كار رفته، با اينكه مرجع بعضى از آنها مختلف و بعضى ديگر مختلط است، و در عين حال هيچ تعقيد و ناروانى در ظاهر كلام بچشم نمى‌خورد، و هيچ اغلاق و گنگى هم در معناى آن نيست.

و علاوه بر اين كه در آيه شريفه و آيه قبل از آن عدد بسيارى از أسماء ناشناس و از كنايات آمده، و با كمال تعجب ذره‌اى از زيبايى كلام را نكاسته، و سياق را بر هم نزده، مانند جمله:(فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ، أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ)، كه چهار اسم ناشناسند، و مانند جمله‌(مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً)، كه كنايه از مهر زنان است، و جمله: (فَإِنْ خِفْتُمْ‌) ... كه كنايه است از اينكه بايد ترس مزبور معمولى و عادى باشد، نه ناشى از وسوسه، و جمله:(فِيمَا افْتَدَتْ) كه كنايه است از مالى كه زن به همسرش مى‌دهد تا به طلاق او رضايت دهد، و جمله:(فَإِنْ طَلَّقَها) كه منظور از آن فان طلقها للمرة الثالثة (و اگر براى بار سوم طلاقش داد) مى‌باشد، و جمله:(فَلا تَحِلُّ لَهُ) كه منظور از آن اين است كه ديگر نه عقد بستن او براى مرد حلال است و

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 354
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست