نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 353
تجاوز است.
[اكتفاء به
عمل به ظواهر دين و غفلت از روح آن و تفرقه بين احكام فقهى و معارف اخلاقى، ابطال
مصالح شريعت است]
و چه بسا
بتوان از آيه شريفه بويى از عدم جواز تفرقه ميان احكام فقهى و معارف اخلاقى
استشمام نمود، و مىتوان گفت كه آيه، اشعارى هم به اين معنا دارد كه صرف عمل به
احكام فقهى، و جمود به خرج دادن بر ظواهر دين كافى نيست، (براى اينكه احكام فقهى
دين مانند اسكلت ساختمان است، اسكلتى كه به هيچ وجه زندگى در آن قابل تحمل نيست، و
احكام اخلاقى به منزله سفيد كارى و سيمكشى و دكوربندى آن ساختمان است، مثلا احكام
فقهى و قانونى زناشويى، احكامى است خشن، كه نه شوهر حق دارد به زن خود فرمانى دهد
و نه زن حق دارد بدون اذن او از خانه در آيد، ولى همين قوانين فقهى وقتى توأم شد
با احكام اخلاقى كه اسلام در باب زناشويى داده آن وقت قانونى بسيار گوارا و قابل
عمل مىشود و نيز احكام فقهى راجع به عبادت و دعا و ذكر، اسكلتى است كه مجرد آن
انسان را به فرض دين كه همان سعادت بشريت است نمىرساند، ولى وقتى اين جسد توأم با
روح و معناى عبادت شد كه همان ورزيدگى و تزلزلناپذيرى روح است، آن وقت قوانينى
خواهد شد كه بشريت بى نياز از آن نخواهد بود و هيچ قانونى جايگزين آن
نمىشود.) مترجم پس اكتفاء نمودن بر عمل به ظواهر دين، و رعايت نكردن
روح آن، باطل كردن مصالح تشريع، و از بين بردن غرض دين است، چون اسلام همانطور كه
مكرر گفتهايم دين عمل است، نه دين حرف، و شريعت كوشش است نه فرض، و مسلمانان به
اين درجه از انحطاط و سقوط اخلاقى و فرهنگى نرسيدند مگر به خاطر همين كه به انجام
تشريفات ظاهرى اكتفاء نموده و از روح دين و باطن امر آن بىخبر ماندند. دليل اين معنا
بيانى است كه انشاء اللَّه در تفسير آيه 231 همين سوره كه مىفرمايد:(وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ) خواهد آمد.
و در اين آيه
التفاتى[1] از خطاب
جمعى در (وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ) ... ، و در (فَإِنْ
خِفْتُمْ) ... ، به خطاب فردى در(تِلْكَ حُدُودُ
اللَّهِ)، و سپس به خطاب جمعى در (فَلا
تَعْتَدُوها) ... ، و باز به خطاب فردى در(فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ) به كار رفته است، (چون كلمه تلك در عربى تنها
به معناى كلمه اين نيست، بلكه به معناى اينكه مىبينى نيز
هست، و خلاصه خطاب به مفرد است، و جمع آن تلكم مىآيد و همچنين
كلمه اولئك به معناى آنان كه شناختى است، و اين التفاتها
براى اين بوده كه ذهن مخاطب را نشاط بخشد و كسالت از
[1] مراد از التفات اين است كه كسى كه در حال سخن گفتن است گاهى
براى ابراز حالات نفسانى مستمعين و يا براى اظهار نظر خود نسبت به مخاطبين ضميرهاى
مخاطب يا متكلم يا غائب را جابجا مىكند.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 353