responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 548

(أَنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عِلْماً)- اين قسمت از آيه يكى از نتائج مترتب بر خلقت آسمانهاى هفتگانه و از زمين مثل آن را ذكر مى‌كند، و در آن خلقت و امر به خداى تعالى نسبت داده شده و مخصوص آن جناب شده است، و همين طور هم هست، چون هيچ متفكرى كه در مساله خلقت غور كند، در اين معنا شكى برايش باقى نمى‌ماند كه قدرت خداى تعالى شامل هر چيز و علمش محيط به هر چيز است، پس بر چنين كسى يعنى بر همه خردمندان مؤمن واجب است كه از مخالفت امر او بپرهيزند، چون سنت اين خداى قدير عليم بر اين جارى شده كه مطيعان اوامرش را پاداش، و اهل عتو و استكبار را مجازات فرمايد، هم چنان كه خودش در باره اين سنت فرموده:(وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى‌ وَ هِيَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ)[1].

بحث روايتى [ (دو روايت در ذيل جمله‌(قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا ...) و در باره خلقت سماوات و ارضين)]

در تفسير قمى در ذيل آيه شريفه‌(وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ)، آمده كه: منظور از قريه اهل قريه است‌[2].

و در تفسير برهان از ابن بابويه نقل شده كه وى به سند خود از ريان بن صلت از حضرت رضا (ع) روايت كرده كه در گفتگويش با مامون فرموده: منظور از ذكر، رسول خدا 6، و ما اهل آن جناب هستيم، و اين معنا در كتاب خدا هم آمده، آنجا كه در سوره طلاق فرموده:(فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ) كه در آن منظور از ذكر را رسول خدا 6 دانسته، پس ذكر، رسول خدا 6 و ما اهل بيت او هستيم.

و در تفسير قمى است كه پدرم از حسين بن خالد از ابى الحسن رضا (ع) برايم حديث كرد كه وى گفت: من به آن جناب عرضه داشتم: مرا از معناى كلام خداى عز و جل آنجا كه مى‌فرمايد:(وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ) خبر بده، فرمود: آسمان محبوك به زمين‌


[1] و اين چنين است اخذ پروردگارت، وقتى كه اهل قريه‌اى را در حال ظلم گرفتار مى‌كند، كه اخذ او دردناك و شديد است. سوره هود، آيه 102.

[2] تفسير قمى، ج 2، ص 375.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 548
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست