نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 237
داستان
توحيد و معاد آمده اظهار مىداشتند، در حقيقت انكارشان منشعب به دو انكار مىشد،
اول انكار اصل توحيد و بعث، دوم انكار قرآنى كه مشتمل بر مساله توحيد و بعث است، و
يا به عبارت ديگر توحيد و بعثى كه قرآن از آن خبر مىدهد، به همين جهت خداى تعالى
در اين سوره دو جور با آنان صحبت كرد اول اينكه با ذكر شواهدى از آيات و ادله
توحيد و بعث اين دو مساله را اثبات نمود، كه اين استدلال از جمله(نَحْنُ خَلَقْناكُمْ) شروع شده، و در جمله(مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ) ختم مىشود.
نوع
دوم به بيانى آن را اثبات نمود كه در عين اثبات مطلب، كلام اللَّه بودن قرآن را
نيز اثبات مىكند، و مسجل مىسازد كه قرآن كلام خدا و محفوظ نزد او و نازل شده از
ناحيه او است، و بالأخره آن را به بهترين وصفى توصيف كرد.
پس
جمله(إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ) جواب قسم
سابق است، و ضمير در آن به قرآنى كه از سياق استفاده مىشود بر مىگردد، و از
توصيف خداى تعالى قرآن را به لفظ كريم و بدون هيچ قيد- البته با در نظر داشتن
اينكه مقام آيه مقام مدح است- چنين بر مىآيد كه قرآن به طور مطلق كريم و محترم
است، و هم نزد خدا كريم و عزيز است، و هم بدين جهت كريم است كه صفاتى پسنديده
دارد، و هم بدين جهت كه سودرسان براى خلق است، سودى كه هيچ چيز جاى آن را
نمىگيرد، چون مشتمل بر اصول معارفى است كه سعادت دنيا و آخرت بشر را تضمين
مىكند.
و
جمله(فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ) توصيف دوم
قرآن است، مىفرمايد: قرآن محفوظ و مصون از هر دگرگونى و تبديل است، چون در كتابى
است كه آن كتاب اينطور است و آن كتاب عبارت است از لوح محفوظ، هم چنان كه در جاى
ديگر فرموده:(بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ)[1].
[مراد
از مس و مطهرون در آيه:(لا
يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ)]
و
جمله(لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ)
صفت كتاب مكنون و لوح محفوظ است، البته احتمال اين نيز هست كه صفت سومى براى قرآن
باشد، و بنا بر اينكه حرف لا در آن لاى نافيه باشد برگشت هر دو احتمال
به يك معنا است.
و
معنايش اين است كه: آن كتاب مكنون كه قرآن در آن است و يا قرآنى كه در آن كتاب
است، از دسترس اغيار و ناپاكان محفوظ است، و به جز پاكان كسى با آن مساس ندارد.
[1] بلكه آن قرآن مجيد است كه در لوح محفوظ است. سوره بروج، آيه
21 و 22.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 237