نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 416
[دو جواب
به انسان ناسپاس متنعمى كه برخوردارى مستند به خود مىداند]
اين
آيه رد سخن ايشان و اثبات اين معنا است كه نعمت مزبور فتنهاى است كه با آن امتحان
مىشوند، مىفرمايد: اگر اين نعمتها كه در دست دارند، با هنر خود كسب كرده باشند
و اين نيرو و توانايى خودشان است كه مايه چنين نعمتها شده، بايد همين نيرو نگذارد
عذاب گناهان، آنها را از دستشان ببرد، بلكه بايد آن نعمتها را براى خود حفظ كنند
و هميشه از آن متنعم باشند نه اينكه آن نعمتها را بگذارند و خود هلاك گردند. با
اينكه چنين نيست نه مىتوانند نعمتها را براى خود حفظ كنند و نه با خود ببرند،
اينك اقوام قبل از آنان شاهد صدق اين حقيقتند، چون آنها هم همين سخنان را از در
غرور گفتند، ولى كسب و تجارت و حول و قوهشان جلو هلاكتشان را نگرفت و همه به كيفر
كردههاى زشت خود رسيدند.
و
ظاهرا جمله(قَدْ قالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ)
اشاره به قارون و امثال وى مىكند، چون قارون هم نظير همين حرف را زد و به حكايت
قرآن گفت:(إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي)[1] كه
داستانش در سوره قصص گذشت.
(وَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ ما
هُمْ بِمُعْجِزِينَ) كلمه هؤلاء- اينان به
قوم رسول خدا 6 اشاره دارد و معنايش اين است كه: اين ستمگران از قوم تو، راهشان
راه اقوام گذشته است، به زودى عذاب آنچه كردهاند به ايشان خواهد رسيد. و
نمىتوانند با جلوگيرى از آمدن و بال اعمالشان، خدا را عاجز كنند.
(أَ وَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ
...) اين جمله پاسخ ديگرى از گفتار آن كسى است كه از بين آن مردم ناسپاس
گفته:
(إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ) چيزى كه هست جواب اول يعنى
جمله(قَدْ قالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ...)
جواب نقضى بود، ولى اين جواب از طريق معارضه است، به ادلهاى اشاره مىكند كه همه
دلالت دارند بر اينكه رزق را خداى سبحان براى بعضى فراخ و براى بعضى تنگ مىگيرد.
توضيح
اينكه: سعى و كوشش آدمى و علم و اراده او براى تحصيل رزق سبب تام به دست آمدن آن
نيست، و گر نه مىبايستى همواره و در همه اشخاص اين سعى و اين كاردانى
[1] قارون گفت: من اين مال و ثروت فراوان را به علم و تدبير خود
به دست آوردم. سوره قصص، آيه 78.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 416