نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 27
فرمود:(فَتُثِيرُ سَحاباً) و از حال گذشته بادها حكايت كرد كه ابرها را به
آسمان مىبرند، لذا مخاطب، مخاطبى شد كه گويى عمل بادها را مىبيند، يعنى مىبيند
كه دارند ابرها را به طرف بالا مىبرند، و در نتيجه گويا مىبيند خداى تعالى بادها
را فرستاده، كه اين طور كار كنند، چون مشاهده فعل گويا مثل مشاهده فاعل است، و چون
خداوند در اينجا مشهود و حاضر شد، ناگزير جا دارد كه سياق هم تغيير كند، و خدا كه
تا اينجا غايب حساب شده بود، حاضر حساب شود، و خودش سخن بگويد. و اگر
نفرمود: فسقته الى بلد- من آن را به سوى شهر مرده راندم و در عوض
فرمود: ما آن را به سوى شهر مرده رانديم براى اين است كه بر عظمت
گوينده دلالت كند.
(فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ)- در اين جا ممكن بود تنها
بفرمايد: فاحييناه- ما آن را زنده كرديم ، ليكن اين طور نفرمود، بلكه
دوباره نام زمين را برد، تا صريحتر سخن گفته باشد، و جايى براى شك و ترديد باقى
نگذارد.
(مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً)راغب در كتاب مفردات گفته: كلمه عزت به معناى آن حالتى است كه
نمىگذارد انسان شكست بخورد، و مغلوب واقع شود، و از همين قبيل است كه مىگويند:
أرض عزاز- زمينى سخت و در قرآن فرموده:(أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً)[1].
پس
صلابت، اصل در معناى عزت است، چيزى كه هست از باب توسعه در استعمال، به كسى هم كه
قاهر است و مقهور نمىشود، عزيز گفتهاند، مانند:(يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ)[2]، و
همچنين در معنى غلبه استعمال كردهاند، مانند:(وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ)[3] و
در قلت و صعوبت منال استعمال كردهاند مانند:(وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ)[4] و
در مطلق صعوبت و سختى به كار بردهاند، مانند:(عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ)[5] و
عزت به معناى غيرت و حميت نيز آمده، مانند آيه(بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ)[6] و
آياتى ديگر.
حال
كه معناى لغوى كلمه عزت معلوم شد، مىگوييم، عزت به معناى اول، يعنى