نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 28
اينكه چيزى
قاهر باشد و نه مقهور، يا غالب باشد و شكست ناپذير، مختص به خداى عز و جل است، چون
غير از خداى عز و جل، هر كسى را فرض كنى، در ذاتش فقير، و در نفسش ذليل است، و
چيزى را كه نفعش در آن باشد مالك نيست، مگر آنكه خدا به او ترحم كند، و سهمى از
عزت به او بدهد، هم چنان كه همين كار را با مؤمنين به خود كرده، و فرموده: (وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ
لِلْمُؤْمِنِينَ)- عزت خاص خدا و
رسول خدا و مؤمنين است [1].
با
اين بيان روشن شد كه: جمله(مَنْ كانَ يُرِيدُ
الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً) سياقش آن
نيست كه بخواهد اختصاص عزت به خدا را بيان كند، به طورى كه غير از خدا كسى دستش به
آن نرسد، و نمىخواهد بفرمايد هر كس در طلب عزت برآيد، چيزى را طلب كرده كه وجود
ندارد، و ناشدنى است، بلكه معنايش اين است كه هر كس عزت مىخواهد بايد از خداى
تعالى بخواهد، زيرا عزت همهاش ملك خدا است، و هيچ موجودى نيست كه خودش بالذات عزت
داشته باشد.
در
نتيجه به كار رفتن جمله(فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً) در
جزاى شرط، از قبيل بكار بستن سبب در جاى مسبب است كه عبارت است از درخواست عزت از
خداوند (چون علم به اينكه عزت همهاش ملك خدا است، سبب است، و درخواست عزت از خدا
مسبب، در آيه به جاى اينكه بفرمايد: هر كس عزت مىخواهد از خدا بخواهد جمله از خدا
بخواهد را برداشته سبب آن را به جايش گذاشته، و فرموده: هر كس عزت بخواهد عزت
همهاش از خدا است) يعنى به وسيله عبوديت كه آن هم حاصل نمىشود مگر با داشتن
ايمان و عمل صالح، عزت را از خدا بگيرد.
[مراد
از كلم طيب و صعود آن به سوى خدا و مقصود از اينكه عمل صالح آن را بلند مىكند(إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ ...)]
(إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ)
لفظ كلم - به طورى كه گفتهاند[2]-
اسم جنس جمعى است، و مذكر و مؤنث آن تفاوتى ندارد. در مجمع البيان مىگويد:
كلم جمع كلمه است، مىگويند: هذا كلم و هذه
كلم پس در مذكر و مؤنث يكى است و اين اختصاص به لفظ كلم ندارد، هر جمعى كه
ما بين آن و مفردش به جز حرف ة فرقى نباشد (مانند: تمر، تمرة، كلم،
كلمة) مذكر و مؤنثش يكسان است[3].