responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 234

اين روايات در داستان احتجاج كردن ابراهيم با قوم خود و شكستن بت‌ها و در آتش افكندنش در تفسير سوره انعام، مريم، انبياء و شعراء گذشت.

و در كتاب توحيد از امير المؤمنين (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثى در پاسخ مردى كه معناى آياتى كه بر او مشتبه شده بود پرسيد، فرمود: من كه قبلا هم به تو گفتم كه بسيار مى‌شود كه آيه‌اى از كتاب خداى عز و جل تاويل و معناى باطنى آن غير از تنزيل و معناى ظاهرى آن مى‌باشد. آرى، كلام خداى تعالى شباهتى به كلام بشر ندارد و من همين حالا نمونه‌هايى از آن آيات را برايت ذكر مى‌كنم، آن قدر كه- ان شاء اللَّه- تو را بس باشد:

از آن جمله كلام ابراهيم (ع) است كه گفت:(إِنِّي ذاهِبٌ إِلى‌ رَبِّي سَيَهْدِينِ) كه منظور از رفتن به سوى خدا توجه در عبادت به سوى خداست، و سعى و كوشش در تقرب به خداى عز و جل است، نه رفتن با پا، حال خوب فهميدى كه تنزيل اين آيه غير از تاويل آن است؟[1].

باز در همان كتاب به سند خود از فتح بن يزيد جرجانى، از حضرت ابى الحسن (رضا) (ع) روايت آورده كه به فتح فرمود: اى فتح براى خدا دو اراده و دو مشيت است، يكى اراده حتمى و يكى اراده عزمى، و لذا مى‌بينيم در مواردى از چيزهايى نهى كرده كه انجام آن را خواسته است و به چيزهايى امر كرده كه انجام آن را نخواسته، آيا نمى‌بينى كه آدم و همسران او را از خوردن فلان درخت نهى كرد با اينكه مى‌خواست از آن درخت بخورند؟

اگر نمى‌خواست آنها هم نمى‌خوردند، و اگر مى‌خوردند بايد شهوت و خواست آن دو بر مشيت خدا كه نخواسته غلبه كرده باشد و خدا برتر از آن است. (پس جواب اين است كه: نهى از خوردن درخت نهى ظاهرى و صورى است و منافاتى با خواست باطنى خدا ندارد).

و نيز به ابراهيم (ع) دستور مى‌دهد فرزندش را قربانى كند، ولى از سوى ديگر اين را هم خواسته كه سر اين فرزند از تنش جدا نشود، و اگر نمى‌خواست كه اسماعيل ذبح نشود لازمه‌اش اين بود كه مشيت ابراهيم بر مشيت خدا غلبه كند. (يعنى خدا ذبح او را خواسته باشد، و ابراهيم نخواسته باشد، و خواست ابراهيم تحقق پيدا كند) عرضه داشتم:

عقده‌اى از من گشودى، خدا از تو عقده‌گشايى كند[2].

و از امالى شيخ نقل شده كه به سند خود از سليمان بن يزيد روايت كرده كه گفت:


[1] توحيد صدوق، ص 266.

[2] توحيد صدوق، ص 64.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 234
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست