نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 233
به خاطر
اينكه بعد از بشارت قبلى است، كه از تولد اسماعيل خبر مىداد، و مىفرمود:
(فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ) و دنبالش فرمود:(فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ) ظاهر و بلكه صريح در اين است
كه: ذبيح غير از اسحاق است، بلكه اسماعيل است. و ما در تفسير سوره انعام در ذيل
قصص ابراهيم (ع) اين معنا را به طور مفصل اثبات كردهايم.
(وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ
ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ) جمله باركنا از
مصدر مباركة است، و آن به اين است كه خير و دوام پر حاصلى را نصيب
موجودى كنند. پس معناى آيه چنين مىشود: ما ابراهيم و اسحاق را خير و دوام داديم و
آن دو را پر حاصل و پر اثر گردانديم.
ممكن
هم هست جمله(وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما ...) قرينه باشد
بر اينكه مراد از جمله باركنا اين باشد كه ما بركت و كثرت را در اولاد
او و اولاد اسحاق قرار داديم. و بقيه الفاظ آيه روشن است. مىفرمايد: و از
ذريه ابراهيم، و اسحاق بعضى نيكوكار و بعضى آشكارا به خود ستم كردند .
بحث
روايتى [رواياتى در باره مراد از قلب سليم و اينكه ابراهيم 7 فرمود:(إِنِّي سَقِيمٌ) و اينكه
خدا را دو اراده و مشيت است]
در
تفسير قمى در ذيل جمله بقلب سليم مىفرمايد: قلب سليم قلبى است كه خدا
را ديدار مىكند در حالى كه به جز خداى عز و جل كسى ديگر در آن نباشد[1].
و
نيز در همان كتاب است كه: امام قلب سليم را معنا كردهاند به قلب سليم از شك[2].
و
در روضه كافى به سند خود از حجر از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود پدرم، امام
باقر (ع) فرمود: ابراهيم به خدايان مشركين بد گفت، پس نظرى به ستارگان افكند و
گفت:(إِنِّي سَقِيمٌ) و به خدا
نه مريض بود و نه دروغ گفت[3].
مؤلف:
در اين معنا روايات ديگرى هست كه در بعضى از آنها آمده كه ابراهيم (ع) نه مريض بود
و نه دروغ گفت، بلكه منظورش اين بوده كه مريض در دين و دچار شك و ترديد است (كه
خود مرضى است قلبى).