ولى
اين معنا صحيح نيست، براى اينكه با معناى كلمه مثل تا آنجا كه از لغت
و عرف شناخته شده مغايرت دارد.
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: مراد از مثل كفار خود كفار است، مىخواهد بفرمايد خدا قادر
است كفار را در قيامت زنده كند، و خلق فرمايد، ولى به طور كنايه مىفرمايد: قادر
است مثل ايشان را خلق كند، همانطورى كه خود ما به مخاطب خود مىگوييم: مثل تو شخصى
از فلان چيز بىنياز است، يعنى تو از آن بىنيازى .
اين
معنا نيز به نظر ما درست نيست، براى اينكه اگر تعبير مورد بحث كنايه بود، بايد
تصريح به آن نيز ممكن باشد، همانطور كه در مثال مذكور مىتوانستيم به هر دو جور
مقصود خود را تفهيم كنيم، يعنى هم بگوييم: مثل تو شخصى از فلان چيز بىنياز
است و هم بگوييم: تو از آن بىنيازى ولى در آيه مورد بحث
نمىتوانيم بگوييم آيا آن كسى كه آسمانها و زمين را خلق كرده قادر نيست كه
ايشان را خلق كند؟ براى اينكه گفتگو در بعث ايشان در قيامت است، نه در خلقت
ايشان، چون مشركين در اينكه خالقشان خداى سبحان است، حرفى نداشتند.
بعضى[3]
ديگر گفتهاند: ضمير در كلمه مثلهم به آسمانها و زمين
برمىگردد، به اين اعتبار كه عقلاى عالم در آسمانها و زمين قرار دارند، و بدين جهت
از باب تغليب ضمير عقلاء به همه آسمانها و زمين برگشته، و بنا بر اين مراد از آيه
اين است كه: خدا كه خالق عالم است قادر است مثل اين عالم را خلق كند .
اين
وجه نيز به نظر درست نمىآيد، براى اينكه مقام، مقام اثبات بعث و زنده كردن
انسانها در قيامت است، نه مقام اثبات بعث آسمانها و زمين. علاوه بر اين، گفتار در
مساله اعاده موجودات قبلى است، نه خلق كردن مثل آنها، چون خلق مثل يك موجود، اعاده
عين آن موجود نيست.
پس
حق مطلب اين است كه گفته شود: مراد از خلق كردن مثل كفار اعاده ايشان بعد از مردن
است براى جزاء، هم چنان كه از كلام طبرسى[4]
(رحمة اللَّه عليه) در مجمع البيان نيز استفاده مىشود.