نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 473
و ضعف آن بدين جهت است كه حجتى كه در حديث
به آن جناب نسبت داده شده نفعش براى ابن زبعرى بيشتر از ضررش است، چون در آن حجت
هم چنان كه عزير و عيسى و ملائكه را از شمول آيه بيرون مىكند، آلهه از سنگ و چوب
را هم بيرون مىكند، چون بتها هم مانند آن سه نامبرده خبرى از عبادت پرستندگان
خود ندارند، و راضى هم نيستند، چون شعور ندارند تا راضى باشند. پس آيه مختص به
شياطين مىشود، و حال آنكه اين حرف خلاف آن چيزى است كه به رسول خدا 6 نسبت داده
شده كه آن جناب فرموده: آيه شريفه شامل بتها مىشود.
باز نظير آن دو در ضعف، روايتى است كه در الدر المنثور آمده كه بزار
از ابن عباس روايت كرده كه گفت: آيه(إِنَّكُمْ وَ ما
تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ) نازل شد و سپس آيه(إِنَّ الَّذِينَ
سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ) آن را نسخ كرد[1].
دليل ضعف اين روايت اين است كه اين دو آيه در يك سوره قرار دارند و
معنا ندارد كه آيهاى بلافاصله نسخ شود. علاوه بر اينكه اگر برخوردى هم باشد تخصيص
است نه نسخ.
[روايتى در باره اينكه على 7 و شيعيانش از مصاديق آيه:(إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى
...) مىباشند]
و در امالى صدوق از رسول خدا 6 روايت آورده كه در ضمن حديثى به على
(ع) فرموده: تو و شيعيانت كنار حوض هستيد، و دوستانتان را آب مىدهيد، و دشمنان را
از آن منع مىكنيد، شما ايمنان در روز فزع اكبريد، شما در زير سايه عرش هستيد،
مردم همه در فزعند، و شما فزعى نداريد، مردم همه اندوهناكند، و شما اندوهى نداريد،
در باره شما بود كه آيه(إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ
لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ)
نازل شد، و در باره شما بود كه آيه(لا يَحْزُنُهُمُ
الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي
كُنْتُمْ تُوعَدُونَ) نازل گرديد[2].
مؤلف: معناى نزول آيه در باره على و شيعيانش اين است كه آيه شريفه در
باره ايشان هم جريان دارد، و يا اين است كه على و شيعيانش نيز داخل در مصاديق اين
آيه هستند. و روايات بسيارى در باره جماعتى از مؤمنين وارد شده كه اين دو آيه را
مخصوصا دومى را در باره آنان جريان مىدهد، مانند كسانى كه براى خدا قرآن
مىخوانند، و كسانى كه بر مردمى براى رضاى خدا با قرآن امامت مىكنند و مردمى كه
براى خدا اذان بگويند، و مملوكى كه حق خدا و حق مولاى خود اداء كند- صاحب مجمع
البيان[3] اين روايت
را از ابى سعيد خدرى