يعنى عليه ابراهيم حيله انديشيدند، تا نورش را خاموش كنند، و حجتش را
باطل و خنثى سازند، پس ما ايشان را زيانكارتر قرار داديم، چون كيدشان باطل و بىاثر
گشت، و خسارت و زيان بيشترشان اين بود كه خدا ابراهيم را بر آنان غلبه داده، از
شرشان حفظ فرمود و نجات داد.
ظاهر آيه به طورى كه آيات راجعه به امامت ذريه ابراهيم هم دلالت
دارد، اين است كه ضمير در جعلناهم به ابراهيم و اسحاق و يعقوب برگردد.
و ظاهر جمله(يَهْدُونَ
بِأَمْرِنا) اين است كه هدايت به امر، جارى مجراى مفسر معناى امامت است و ما در
ذيل آيه(إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً)[2] در جلد اول اين كتاب بحثى در معناى هدايت امام به امر خدا گذرانديم.
و اما آنچه در خصوص اين مقام خاطر نشان مىكنيم، اين است كه اين
هدايت كه خدا آن را از شؤون امامت قرار داده، هدايت به معناى راهنمايى نيست، چون
مىدانيم كه خداى تعالى ابراهيم را وقتى امام قرار داد كه سالها داراى منصب نبوت
بود، هم چنان كه توضيحش در ذيل آيه(إِنِّي جاعِلُكَ
لِلنَّاسِ إِماماً) گذشت، و معلوم است كه نبوت منفك از منصب
هدايت به معناى راهنمايى نيست، پس هدايتى كه منصب امام است معنايى نمىتواند غير
از رساندن به مقصد داشته باشد، و اين معنا يك نوع تصرف تكوينى در نفوس است، كه با
آن تصرف راه را براى بردن دلها به سوى كمال، و انتقال دادن آنها از موقفى به موقفى
بالاتر،
[1] لوط به وى ايمان آورده و گفت كه من نيز به سوى پروردگارم
هجرت خواهم كرد. سوره عنكبوت، آيه 26.