responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 418

خصوص متقين است غير از متقين كسى از نور و ذكر آن بهره‌مند نمى‌شوند و به همين جهت ضياء و ذكر را نكره آورد تا تقييدش به متقين ممكن باشد به خلاف فرقان. البته قرآن كريم تورات را نور و ذكر هم ناميده و فرموده:(فِيها هُدىً وَ نُورٌ)[1] و نيز فرموده:(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ)[2].

[مقصود از اينكه قرآن‌(ذِكْرٌ مُبارَكٌ) است و اينكه فرمود: ما به ابراهيم رشد او را داديم ]

(وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ).

كلمه هذا- اين اشاره است به قرآن و اگر آن را ذكر مبارك خواند بدين جهت بود كه قرآن ذكرى است ثابت و دائم و كثير البركات، هم مؤمن از آن بهره‌مند مى‌شود و هم آسايش كافر را در جامعه بشرى تامين نموده است، و خلاصه همه اهل دنيا از آن منتفع مى‌گردند، چه آن را قبول داشته باشند و چه نداشته باشند چه به حقانيت آن اقرار داشته باشند و چه منكر آن باشند. دليل بر اين معنا تجزيه و تحليل آثار رشد و صلاحى است كه همين امروز در مجتمع بشرى مشاهده مى‌كنيم زيرا اگر به عقب برگرديم و تا به عصر نزول قرآن و ما قبل آن پيش برويم مى‌فهميم كه در اثر قرآن بشر از كجا به كجا رسيد، چه بود و چه شد، آن وقت مى‌فهميم كه قرآن ذكرى است مبارك كه همه افراد بشر به وسيله آن رشد يافتند، حال چه اينكه خودشان با زبان اقرار كنند و يا آنكه از اقرار زبانى به حقانيت آن خوددارى نمايند و منكرين حق آن را از زير پا بگذارند و نعمت عظماى آن را كفران كنند گو اينكه مسلمين هم در انكار منكرين و كفران آنان بى‌دخالت نبوده‌اند چون مسلمانان در امر قرآن كريم اهمال نمودند، هم چنان كه خود قرآن از زبان رسول خدا 6 نقل مى‌كند كه در قيامت مى‌گويد(يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً)[3].

(وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ).

در اين آيه به ما قبل موسى و هارون، و نزول تورات، انعطافى شده، و كلمه من قبل آن را به خوبى مى‌رساند و مراد اين است كه بفرمايد: دادن تورات به موسى و هارون از ما امر نو ظهورى نيست، بلكه سوگند مى‌خورم كه ما قبل از موسى و هارون اين رشد را به ابراهيم داده بوديم.

و مقصود از رشد معنايى است كه در مقابل غى و گمراهى قرار دارد، و آن رسيدن به واقع است، و در ابراهيم اهتداى فطرى و تام و تمام او به توحيد و به ساير معارف حقه است، و اضافه رشد به ضميرى كه به ابراهيم بر مى‌گردد، اختصاص رشد را به وى مى‌رساند،


[1] در آن هدايت و نور بود. سوره مائده، آيه 44.

[2] سوره انبياء، آيه 7.

[3] پروردگارا امت من اين قرآن را متروك گذاشتند. سوره فرقان، آيه 30.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 418
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست