نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 28
خدا آمده كه تو ارث از پدرت ببرى و من نبرم؟
حرفى بيهوده مىزنى، آيا عمدا كتاب خدا را ترك كرديد؟ و پشت سر انداختيد؟ با اينكه
در داستان يحيى بن زكريا مىفرمايد:(فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ
وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ...)[1].
مؤلف: مضمون اين روايت هم به طرق شيعه نقل شده، و هم غير شيعه، و
استدلال آن جناب مبنى بر اين است كه مقصود از وراثت در داستان يحيى وراثت مال
باشد، كه ما در بيان آيه در بارهاش بحث كرديم، و از طرق اهل سنت هم بعضى روايات
دلالت بر آن دارد مثلا در الدر المنثور از عدهاى از صاحبان جامع از حسن روايت
كردهاند كه رسول خدا 6 فرمود: خدا رحمت كند برادرم زكريا را، ورثه مىخواست چه
كند و خدا رحمت كند برادرم لوط را كه با داشتن خدا آرزوى داشتن ركن شديدى مىكرد[2].
و در همان كتاب نيز از فاريابى از ابن عباس روايت شده كه گفت:
زكريا بچهدار نمىشد، از خدا درخواست كرد كه پروردگارا به من از ناحيه خودت وليى
كه از من و از آل يعقوب ارث ببرد كرامت كن و منظورش اين بود كه از من مال
مرا و از يعقوب نبوت را ارث ببرد[3].
[سخن صاحب روح المعانى كه براى توجيه يك روايت (كه
انبياء مالى به ارث نمىگذارند) و براى تصحيح عمل خلفاء در گرفتن فدك، در تفسير
دعاى زكريا 7 گفته است]
و در روح المعانى گفته، اهل سنت بر اين مذهبند كه انبياء نه خود از
كسى مال را به ارث مىبرند، و نه به كسى مال ارث مىدهند، چون بر اين معنا اخبارى
دارند كه به نظرشان اخبار صحيحى است، از طرق شيعه نيز همين معنا روايت شده، از آن
جمله كلينى در كافى از ابى البخترى از ابى عبد اللَّه جعفر صادق رضى اللَّه عنه
روايت كرده كه گفت: علما ورثه انبيايند، و اين بدان علت است كه انبياء درهم و
دينارى ارث نمىدهند، بلكه ارث ايشان احاديثى از احاديث ايشان است، حال هر كس از
احاديث آنان سهمى بگيرد حظى وافر و بسيار به دست آورده، و چون كلمه
انما كه به طور قطع و به اعتراف شيعه حصر را مىرساند پس قهرا جمله
اين است و جز اين نيست كه ترجمه انما است انحصار را افاده
مىكند.
و وراثت در آيه شريفه بايد حمل بر همين معنا كه گفتيم بشود، و قبول
نداريم كه در لغت حقيقت در وراثت مال و مجاز در وراثت علم و امثال آن باشد، بلكه
حقيقت در اعم از وراثت مال و علم و منصب است، و اين غلبه استعمال در عرف فقها است
كه باعث شده معناى وراثت مال مبادرت به ذهن كند و نظير منقولات عرفى شود.