responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 13

وراثت، وراثت علم و مراد از رضايت عمل صالح باشد، در جواب مى‌گوييم: براى چنين درخواستى جمله‌(وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا) كافى بود، و ديگر حاجت نبود كه وارث بخواهد، چون كلمه رضى و مرضى اگر قيد عمل و يا اخلاق و يا غير آن، به آن اضافه نشود يعنى نگوييم مرضى العمل و يا مرضى الاخلاق و آن را مطلق بياوريم مرضى مطلق و به تمام معنا خواهد بود، و مرضى مطلق آن كسى است كه هم عملش صالح باشد و هم علمش، و نظير اين اشكال را به آن كسى كه احتمال داده بود منظور از رضى، مرضى نزد مردم باشد، كرديم.

نزديك به اين وجه در فساد اين احتمال است كه منظور از وراثت، وراثت تقوى و كرامت باشد و حضرت زكريا از پروردگارش طلب كرد كه به او فرزندى ببخشد كه داراى همان قرب و كرامتى باشد كه او دارد ، چون مناسب با اين حال اين است كه زكريا فرزندى طلب كند كه داراى آن قرب و كرامتى باشد كه حضرت مريم داشته است، و يا مطلق قرب و كرامت، نه اينكه فرزندى درخواست كند كه به او آن قرب و كرامتى منتقل گردد كه خود دارد.

علاوه بر اين با جمله‌(وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي) ناسازگار است، براى اينكه او در اين جمله مى‌گويد: من مى‌ترسم بعد از مرگم چيزهايى كه بايد از انسان به فرزندش منتقل شود به خويشاوندانم منتقل گردد، پس او مى‌ترسد از اينكه مواليش مالك مال او شوند، نه اينكه بترسد مواليش داراى قرب و منزلت و تقوى و كرامت گردند، و اين معنا ندارد كه يك پيغمبرى نسبت به خويشاوندانش اين چنين بخلى داشته باشد كه بعد و يا قبل از مرگش داراى تقوى و كرامت گردند، زيرا انبياء جز صلاح و سعادت خلق آرزويى ندارند.

و اينكه بعضى‌[1] گفته‌اند خويشاوندان زكريا اشرار بنى اسرائيل بوده‌اند، و آن جناب از اين مى‌ترسيده كه پس از وى به لوازم جانشينش در امت عمل نكنند حرف درستى نيست، زيرا اگر مقصود از خلافت و جانشينى خلافت باطنى و الهى است كه قطعا قابل ارث بردن نيست تا بود و نبود نسب در آن فرق داشته باشد. علاوه بر اينكه نبوت هيچگاه از مورد خود تخلف نمى‌كند و جز افراد واجد اهليت، پيغمبر نمى‌شوند، پس ديگر چه جاى ترس هست.

و اگر مقصود از خلافت، جانشينى ظاهرى و دنيايى است كه با نسب ارث برده مى‌شود، و كسى كه منسوب نيست ارث نمى‌برد، چنين خلافتى مانند مال، يكى از وسائل زندگى مادى است، و با اين حال چه فائده‌اى دارد كه ما با اصرار كلمه ارث در آيه را از ارث‌


[1] روح المعانى، ج 16، ص 61.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 13
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست