نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 12
مريم مشاهده كرد، و آنچه از وى مشاهده كرد
نبوت نبود، اثرى هم از آن در ميان نبود. آن وقت بايد ديد چه رابطهاى هست ميان
مشاهده احوال مريم از عبادت و كرامت و سپس اعجابش از احترام و نزد خدا و ميان
درخواست فرزندى از خدا كه نبوت را از او به ارث ببرد؟ و معلوم است كه كمترين
رابطهاى ميان آن دو نيست.
علاوه بر اينكه اصلا نبوت چيزى نيست كه از راه خويشاوندى ارث برده
شود، و به فرض هم كه در مقام اصلاح اين نظريه بگويند: مراد ما از وراثت، صرف
پيدايش پيغمبرى بعد از پيغمبرى ديگر يا از دودمان او و يا از دودمان غير او است كه
مجازا و به نوعى عنايت وراثت ناميده شده، با اشكال ديگرى كه وارد است چه مىكنند؟
و آن اين است كه اين تفسير با جمله(وَ اجْعَلْهُ
رَبِّ رَضِيًّا) سازگارى نخواهد داشت، زيرا معنا ندارد
كسى بگويد خدايا مرا فرزندى پيغمبر ارزانى بدار و او را مرضى (پسنديده) بگردان، براى
اينكه، كسى كه پيغمبر مىشود فضيلت مرضى بودن و بالاتر از آن را دارد ديگر حاجت به
درخواست ندارد.
و اگر بگويند اين درخواست جنبه تاكيد را دارد، مىگوييم تاكيد هميشه
بايد مساوى و يا ما فوق مؤكد باشد نه پائينتر از آن، و خصلت مرضى بودن ما دون
نبوت است. و اگر بگويند اصلا منظور از مرضى بودن مرضى نزد خدا نيست تا بگويى
درخواستش بعد از نبوت معنا ندارد، بلكه منظور مرضى نزد مردم است، در جواب مىگوئيم
اين احتمال با اطلاق مرضى نمىسازد، چون اين كلمه هر وقت به طور مطلق استعمال شود،
و قيد نزد مردم با آن نيايد معنايش مرضى نزد خدا است.
نزديك به اين وجه در فساد وجه ديگرى است كه بعضى[1]
آورده و گفتهاند: مراد از وراثت، وراثت در علم است. زكريا از خدا خواسته كه به او
فرزندى دهد كه وارث علم او باشد.
دليل فسادش اين است كه معنا ندارد زكريا از مشاهده حال مريم و اعجابش
از احترام او نزد خدا ناگهان و بدون هيچ ربط و مناسبتى به هوس بيفتد كه فرزندى طلب
كند كه وارث علم او باشد.
و اگر بگويى علم نافع و عمل صالح دور و بىمناسبت با وضع مريم نيست
ممكن است بگوييم زكريا (ع) از ديدن وضع مريم و اخلاص و عبادت و كرامت او دلش
خواسته خدا به او فرزندى دهد كه داراى علم نافع و عمل صالح باشد، آن گاه بگوييم
مراد از