نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 490
بحث روايتى [رواياتى در باره داستان
مصاحبت و مفارقت موسى و خضر 8 و اختلاف فراوان روايات در جهات و
جزئيات اين داستان]
در تفسير برهان از ابن بابويه و او به سند خود از جعفر بن محمد بن
عماره از پدرش از جعفر بن محمد (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: خدا وقتى با
موسى تكلم كرد، تكلم كردنى، و تورات را بر او نازل كرد و در الواح برايش از همه
چيز موعظه و تفصيل بنوشت و معجزهاى در دست او و معجزهاى در عصاى او قرار داد، و
معجزههايى در جريان طوفان و ملخ و قورباغه و سوسمار و خون و شكافته شدن دريا و
غرق فرعون و لشگرش به دست او جارى ساخت طبع بشرى او بر آنش داشت كه در دل بگويد:
گمان نمىكنم خدا خلقى آفريده باشد كه داناتر از من باشد، به محضى كه اين خيال در
دلش خطور نمود خداى عز و جل به جبرئيلش وحى كرد، بندهام را قبل از آنكه (در اثر
عجب) هلاك گردد درياب و به او بگو كه در محل تلاقى دو دريا مرد عابدى است، بايد او
را پيروى كنى و از او تعليم بگيرى.
جبرئيل بر موسى نازل شد و پيام خداى را به او رسانيد. موسى (ع) فهميد
كه اين دستور به خاطر آن خيالى است كه در دل كرده، لا جرم با همراه خود يوشع بن
نون به راه افتاد تا به مجمع البحرين رسيدند. در آنجا به خضر برخوردند كه مشغول
عبادت خداى عز و جل بود و قرآن كريم در اين باره فرموده(فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ
مِنْ لَدُنَّا عِلْماً ...)[1].
مؤلف: اين حديث داستان را مفصل آورده و جزئيات مصاحبت موسى و خضر را
كه قرآن كريم هم بازگو كرده شرح داده است.
و عياشى داستان را در تفسيرش[2]
به دو طريق و قمى[3] نيز به دو
طريق يكى با سند و يكى بى سند روايت كردهاند. و الدر المنثور[4]
آن را به طرق زيادى از ارباب جوامع از قبيل بخارى، مسلم، نسايى، ترمذى و غير ايشان
از ابن عباس و از ابى بن كعب از رسول خدا 6 روايت كرده است.
همه احاديث در آن مضمونى كه ما از حديث محمد بن عماره آورديم متفقند.
و نيز در