نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 489
و در تعدادى از روايات كه از طرق شيعه[1] و سنى[2]
رسيده آمده كه خضر از آب حيات كه واقع در ظلمات است نوشيده، چون وى در پيشاپيش
لشكر ذو القرنين كه در طلب آب حيات بود قرار داشت، خضر به آن رسيد و ذو القرنين
نرسيد. و اين روايات و امثال آن روايات آحادى است كه قطع به صدورش نداريم، و از
قرآن كريم و سنت قطعى و عقل هم دليلى بر توجيه و تصحيح آنها نداريم.
قصهها و حكايات و همچنين روايات در باره حضرت خضر بسيار است و ليكن
چيزهايى است كه هيچ خردمندى به آن اعتماد نمىكند. مانند اينكه در روايت الدر
المنثور از ابن شاهين از خصيف آمده كه: چهار نفر از انبياء تا كنون زندهاند، دو
نفر آنها يعنى عيسى و ادريس در آسمانند و دو نفر ديگر يعنى خضر و الياس در زمينند،
خضر در دريا و الياس در خشكى است[3].
و نيز مانند روايت الدر المنثور از عقيلى از كعب كه گفته: خضر در
ميان درياى بالا و درياى پائين بر روى منبرى قرار دارد، و جنبندگان دريا مامورند
كه از او شنوايى داشته باشند و اطاعتش كنند، و همه روزه صبح و شام ارواح بر وى
عرضه مىشوند[4].
و مانند روايت الدر المنثور از ابى الشيخ در كتاب العظمة
و ابى نعيم در حليه از كعب الاحبار كه گفته: خضر پسر عاميل با چند نفر از رفقاى
خود سوار شده به درياى هند رسيد- و درياى هند همان درياى چين است- در آنجا به
رفقايش گفت: مرا به دريا آويزان كنيد، چند روز و شب آويزان بوده آن گاه صعود نمود
گفتند: اى خضر چه ديدى؟ خدا عجب اكرامى از تو كرد كه در اين مدت در لجه دريا محفوظ
ماندى! گفت: يكى از ملائكه به استقبالم آمده گفت: اى آدمى زاده خطاكار از كجا
مىآيى و به كجا مىروى؟ گفتم:
مىخواهم ته اين دريا را ببينم. گفت: چگونه مىتوانى به ته آن برسى
در حالى كه از زمان داود (ع) مردى به طرف قعر آن مىرود و تا به امروز نرسيده. با
اينكه از آن روز تا امروز سيصد سال مىگذرد[5].
و رواياتى ديگر از اين قبيل روايات كه مشتمل بر نوادر داستانها است.