نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 468
اگر مشاهده نداشته
باشد، ديگر براى جمله از خودشان محلى باقى نمىماند، هم چنان كه براى
متعدد بودن شاهد هم لزومى نيست، پس بايد براى هر امتى شاهدى از خودشان باشد، چه
اينكه آن شاهد پيغمبر آنان باشد، يا غير پيغمبرشان، و هيچ ملازمهاى ميان شهيد
بودن و پيغمبر بودن نيست، هم چنان كه آيه(وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ)[1] نيز آن را تاييد مىكند.
باز بنا بر
اين معنا مراد از كلمه هؤلاء در جمله(وَ جِئْنا
بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ) شهدا خواهد بود نه عامه مردم، پس شهداء،
شهداى بر مردمند، و رسول خدا 6 شاهد بر آن شهداء است، و ظاهر شهادت بر شاهد بودن
اين است كه آن شاهد را تعديل كند، نه اينكه ناظر بر اعمال او باشد، پس رسول خدا
6 شاهد بر مقام شهداء است نه بر اعمال آنان و بهمين جهت لازم نيست رسول خدا 6
معاصر همه شهداء باشد، و از جهت زمان با همه آنان متحد باشد (دقت فرماييد).
و انصاف اين
است كه اگر اين تقرير را براى آيه نكنيم اشكال و اختلافى كه در ميان آيات راجع به
شهادت هست رفع نمىشود، مثلا آيه سوره بقره و آيه(لِيَكُونَ
الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ)[2] دلالت دارند بر
اينكه مراد از امت، مؤمنيناند، و حال آنكه غير اين دو آيه دلالت دارد بر اينكه
مقصود از امت، همه اهل عصرند، آن دو آيه دلالت دارند بر اينكه رسول خدا 6 شهيد
بر شهداء است، و خلاصه ميان او و مردم، شهداى ديگرى هستند، و آيات ديگر بر خلاف آن
دلالت دارد، زيرا دلالت دارند بر اينكه بر همه مردم يك شهيد گمارده شده، و او همان
پيغمبر مردم، است چون فرض اين است كه در اين صورت شهيد هر مردمى پيغمبر آن مردم
است، و در اين صورت ديگر قيد من انفسهم لغو مىشود، چون پيغمبر هر
مردمى هميشه با آن مردم و معاصر ايشان نيست، و نيز آن وقت ديگر شهادت، شهادت زنده
نيست، و حال آنكه به دليل آيه مربوط به داستان مسيح، شهيد كسى است كه زنده باشد و
ببيند، و همچنين اشكالات ديگرى.
(وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً
وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ)- مىگويند اين آيه شريفه استينافى و غير
مربوط به سابق خويش است، و در آن قرآن كريم را با صفات برجستهاش توصيف مىكند، يك
صفت عمومى آن اين است كه