نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 365
گريهاى طولانى
كردند، آن گاه يوسف پدر و فرزندان او را به مصر آورد و در آنجا منزل داد، فرعون هم
بىنهايت ايشان را احترام نموده و امنيت داد، و از بهترين و حاصلخيزترين نقاط،
ملكى در اختيار ايشان گذاشت، و مادامى كه قحطى بود يوسف مخارجشان را مىپرداخت، و
يعقوب بعد از ديدار يوسف هفده سال در مصر زندگى كرد.
اين بود آن
مقدار از داستانى كه تورات از يوسف نقل كرده، و در مقابلش قرآن كريم نيز آورده، و
ما بيشتر فقرات تورات را خلاصه كرديم، مگر پارهاى از آن را كه مورد حاجت بود به
عين عبارت تورات آورديم.
گفتارى در
چند فصل پيرامون رؤيا
1- اعتناى
مردم نسبت به رؤيا
مردم از قديم
الايام- كه نمىتوان ابتداى تاريخش را به دست آورد- نسبت به امر رؤيا و خواب عنايت
زيادى داشتهاند و در هر قوم و مردمى قوانين و موازين مختلفى براى تعبير خواب
بوده، كه با آن قوانين، خوابها را تعبير و رموز آنها را كشف مىكردهاند و مشكلات
اشارات آنها را حل مىنمودهاند و در انتظار خير و شر و يا نفع و ضررى كه فالش را
زده بودند مىنشستند.
در قرآن كريم
نيز به امر خواب اعتناء شده چنان كه رؤياى ابراهيم (ع) را در باره فرزندش آورده
مىفرمايد: بعد از آنكه با او به منى رسيد گفت: اى پسرك من، در خواب مىبينم
كه دارم تو را ذبح مىكنم، ببين تا نظرت در اين باره چيست؟ گفت: اى پدرم بجاى آر
آنچه كه مامور شدهاى ... و ما ندايش كرديم كه اى ابراهيم رؤياى خود را تصديق
كردى [1].
و حكايت
رؤياى يوسف (ع) را نقل كرده مىفرمايد: زمانى كه يوسف به پدرش گفت: اى پدرم!
در خواب ديدم يازده ستاره و شمس و قمر را كه دارند برايم سجده مىكنند [2].
و همچنين
رؤياى دو رفيق زندانى يوسف (ع) را چنين حكايت مىكند كه:
يكى
از آن دو گفت: در خواب مىبينم كه شراب مىگيرم، و ديگرى گفت: من در خواب
[1](
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ
أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ) ...(وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا ) سوره
صافات، آيه 105.