responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 319

ايشان شكايت كند، هم چنان كه چه بسا جمله‌(إِنَّما أَشْكُوا ...) هم اين را تاييد مى‌كند.(قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).

در مجمع البيان گفته است: كلمه بث به معناى اندوهى است كه صاحبش نتواند آن را كتمان كند و ناگزير آن را مى‌پراكند، و هر چيزى را كه پراكنده و متفرق كنى آن را بث كرده‌اى، و بهمين معنا است در آيه‌( وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ)[1]( ).

پس در آيه مورد بحث كلمه مذكور، مصدرى است در معناى اسم مفعول.

و حصرى كه در جمله‌(إِنَّما أَشْكُوا ...) است از باب قصر قلب‌[2] است و در نتيجه مفادش اين مى‌شود كه من اندوه فراوان و حزن خود را به شما و فرزندان و خانواده‌ام شكايت، نمى‌كنم و اگر شكايت كنم در اندك زمانى تمام مى‌شود و بيش از يك يا دو بار نمى‌شود تكرار كرد هم چنان كه عادت مردم در شكايت از مصائب و اندوه‌هاشان چنين است، بلكه من تنها و تنها اندوه و حزنم را به خداى سبحان شكايت مى‌كنم، كه از شنيدن ناله و شكايتم هرگز خسته و ناتوان نمى‌شود، نه شكايت من او را خسته مى‌كند و نه شكايت و اصرار نيازمندان از بندگانش، (وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‌)- و من از خداوند چيزهايى سراغ دارم كه شما نمى‌دانيد ، و بهمين جهت بهيچ وجه از روح او مايوس و از رحمتش نااميد نمى‌شوم.

و در اينكه گفت‌(وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ) اشاره‌اى است اجمالى به علم يعقوب به خداى تعالى، و اما اينكه اين چگونه علمى بوده؟ از عبارت قرآن استفاده نمى‌شود، مگر همان مقدارى كه مقام، مساعدت كند، هم چنان كه در سابق هم اشاره كرديم.

(يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ).

در مجمع البيان مى‌گويد: تحسس - با حاء- به معناى طلب چيزى است به حس، و تجسس- با جيم- هم نظير آنست و در حديث آمده: لا تحسسوا و لا تجسسوا ، بعضى هم‌


[1] مجمع البيان، ج 5، ص 256، ط تهران.

[2] قصر بر سه قسم است قصر قلب و قصر افراد و قصر تعين، قصر قلب آنست كه مثلا مخاطب نسبتى را بكسى بدهد و متكلم از او گرفته بكسى ديگرى بدهد مانند اينكه او بگويد منحصرا زيد آمد و متكلم بگويد آنكه آمده تنها عمرو است و قصر افراد آنست كه مخاطب نسبت را مثلا بدو كس بدهد و متكلم بيكى از آن دو منحصر كند مانند اينكه او بگويد زيد و عمرو آمدند و متكلم بگويد تنها زيد آمده است، و قصر تعينى آنست كه مخاطب در دادن نسبت در هر يك از اندوه مردد باشد و متكلم آن را در يكى تعيين كند مانند اين كه او بگويد زيد و يا عمرو آمده، و او بگويد تنها زيد آمده است.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 319
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست