responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 226

السجن احب الى مما يدعوننى اليه را جزء دعاى يوسف ندانسته، و اين نيز موافق با گفتار گذشته ما است كه اين جمله جزء دعاى يوسف نيست.

[چند روايت در توضيح جمله:(وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا ...)]

و در عيون به سند خود از حمدان از على بن محمد بن جهم روايت كرده كه گفت: من در مجلس مامون بودم در حالى كه حضرت رضا، على بن موسى (ع) هم در نزد وى بود. مامون به او گفت: يا بن رسول اللَّه! آيا نظر شما اين نيست كه انبياء معصومند؟ حضرت در پاسخش فرمود: چرا محمد بن جهم حديث را هم چنان ادامه مى‌دهد تا آنجا كه مى‌گويد: مامون پرسيد پس آيه‌(وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ) چه معنا دارد؟ حضرت فرمود: زليخا قصد يوسف را كرد، و اگر اين نبود كه يوسف برهان پروردگار خود را ديد او هم قصد زليخا را مى‌كرد، و ليكن از آنجايى كه معصوم بود، و معصوم قصد گناه نمى‌كند و مرتكب آن نمى‌شود لذا يوسف قصد زليخا را نكرد.

پدرم از پدرش امام صادق (ع) نقل كرد كه فرمود: معناى آيه اين است كه:

زليخا قصد يوسف را كرد كه با وى عمل نامشروع را مرتكب شود و يوسف قصد او را كرد كه چنين عملى با وى نكند. مامون گفت: خدا خيرت دهد اى ابا الحسن.[1] مؤلف: هر چند در سابق در باره ابن جهم گفته‌ايم كه روايتش خالى از ضعف نيست، ولى هر چه باشد صدر اين روايتش موافق با بيانى است كه ما براى آيه كرديم. و اما آنچه كه از زبان امام رضا (ع) از جدش نقل كرده كه فرموده: او قصد كرد كه مرتكب شود، و يوسف قصد كرد كه مرتكب نشود شايد مراد از آن، همان معنايى باشد كه خود حضرت رضا (ع) بيان داشتند. چون قابل انطباق با آن هست. و ممكن است منظور از آن اين باشد كه: يوسف تصميم گرفت او را به قتل برساند. هم چنان كه حديث آينده نيز مؤيد آن است. و بنا بر اين جمله مذكور با بعضى از احتمالات كه در بيان آيه گذشت منطبق مى‌شود.

و نيز در همان كتاب از ابى الصلت هروى روايت شده كه گفت: وقتى مامون تمامى دانشمندان اهل اسلام و علماى ساير اديان از يهود و نصارا و مجوس و صابئين و ساير دانشمندان را يك جا براى بحث با على بن موسى (ع) جمع كرد، هيچ دانشمندى به بحث اقدام نكرد مگر آنكه على بن موسى به قبول ادعاى خويش ملزمش ساخت، و آن چنان جوابش را مى‌داد كه گويى سنگ در دهانش كرده باشد.

در اين ميان على بن محمد بن جهم برخاست و عرض كرد: يا بن رسول اللَّه! آيا نظر شما


[1] عيون اخبار الرضا، ج 1، باب 15، ح 1.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 226
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست