responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 497

بشارت سوم، سوره عنكبوت، آيه 31 و 32 است كه مى‌فرمايد:( وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى‌ قالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَها كانُوا ظالِمِينَ قالَ إِنَّ فِيها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيها لَنُنَجِّيَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرِينَ .)[1] بشارت چهارم آيات 99- 113 سوره صافات است كه مى‌فرمايد:( وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى‌ رَبِّي سَيَهْدِينِ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‌ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِيمَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى‌ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ .)[2]


[1] زمانى كه فرستادگان ما براى دادن بشارت نزد فرعون آمدند گفتند: ما اهل اين قريه را هلاك خواهيم كرد، زيرا كه اهل آن از دير زمانى ستمكار بوده‌اند، ابراهيم گفت: آخر لوط در آنجاست؟ گفتند، ما بهتر( از هر كس) مى‌دانيم كه در آنجا كيست، ما بطور حتم او و اهلش را نجات مى‌دهيم، مگر همسرش را كه از هالكان است.

[2]( ابراهيم بعد از آن كه از هدايت آن منطقه نوميد شد فرمود): من بسوى پروردگارم مهاجرت خواهم كرد، او مرا به نقطه‌اى كه بايد بروم هدايت خواهد نمود. پروردگارا! از انسانهاى صالح فرزندى به من روزى فرما. پس ما او را به فرزندى شكيبا بشارت داديم. پس همين كه آن فرزند رشد كرد و به حدى رسيد كه با پدر همكارى كند ابراهيم بدو گفت! پسركم! من در عالم رؤيا مى‌بينم كه دارم تو را ذبح مى‌كنم پس فكر خودت را بكن و نظرت را به من بگو. پسر گفت: پدر جان هر ماموريتى كه يافته‌اى انجام ده كه ان شاء اللَّه بزودى مرا از صابران خواهى يافت. پس همين كه پدر و پسر هر دو تسليم امر خدا شدند و ابراهيم فرزند را به زمين انداخت. و ما ندا در داديم كه اى ابراهيم، رؤيا را تصديق و ماموريتت را امتثال كردى، كه همانا ما نيكوكاران را اين چنين جزاء مى‌دهيم( كه از كشته شدن فرزندشان جلوگيرى مى‌كنيم).

محققا اين همان آزمايش روشنگر بود. و ما او را با ذبحى عظيم عوض داديم. و ذكر خير و ثناء جميل بر او را در آيندگان باقى گذاشتيم. سلام بر ابراهيم. اين چنين نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم. محققا او از بندگان با ايمان ما بود، و ما او را به ولادت اسحاق و پيغمبرى از صالحان بشارت داديم. و به ابراهيم و اسحاق بركت و خير عطا كرديم و از فرزندانشان برخى صالح و نيكو كار و برخى دانسته به نفس خود ستمكار شدند.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 497
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست