responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 321

فضائل كه شما توقعش را از رسالت من داريد نكرده‌ام، چون نه من و نه هيچ رسولى ديگر جز رسالت چيزى ندارد، و اما اين مؤمنين و ضعفا كه به خاطر نداشتن زر و زور در نظر شما خوارند ممكن است خداى تعالى كه از سويدا و باطن دل آنان با خبر است خيرى در دل آنان سراغ داشته باشد، و به پاداش آن خير، خير و فضلى به آنان كرامت بفرمايد، پس خداى سبحان داناتر به دلهاى ايشان است، و ملاك كرامت دينى و رحمت الهى هم همان فضائل نفسانى يعنى پاك بودن دل و سلامت قلب است، نه ظاهرى كه چشم شما آن را حقير و بى مقدار مى‌بيند، و به همين جهت است كه من نمى‌گويم خداى تعالى هرگز خيرى به آنان نمى‌دهد چون گفتن اين حرف ظلم است و مرا در زمره ظالمان قرار مى‌دهد.

[سخن آخر قوم نوح (ع) به آن جناب: اگر از راستگويان هستى، عذابى را كه وعده مى‌دهى بياور! ]

(قالُوا يا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ) اين آيه شريفه حكايت گفتارى است از سران كفر پيشه قوم نوح كه بعد از ناتوانيشان از پاسخ منطقى و ابطال حجت نوح و ابطال مسلكى كه ايشان را به سوى آن مى‌خواند، به زبان آوردند، كه در واقع خواسته‌اند از باب به اصطلاح تعجيز بگويند: تو هيچ كارى نمى‌توانى بكنى، و آن عذابى كه ما را به آن تهديد مى‌كردى نمى‌توانى بياورى، و منظورشان از جمله تعدنا همان عذاب اليمى است كه نوح (ع) در آغاز دعوتش كفار را از آن انذار كرد.

در اينجا نكته‌اى است كه بايد تذكر داده شود، و آن اين است كه خداى تعالى گفتار قوم نوح را كه فعلا مورد بحث است بطور فصل نقل كرد و آن را بر بگومگوهاى قبلى تفريع نكرد، و نفرمود: فقالوا يا نوح قد جادلتنا ... بلكه فرمود: قالوا و اين بدان جهت بود كه هر چند سراينده داستان خداى سبحان است كه محيط به سراپاى دهر و به همه حوادث واقع در كل جهان است و به همين جهت همه بگومگوهاى نوح (ع) با قومش را به صورت داستانى آورده كه گويى در يك روز واقع شده، و ليكن واقع امر اين است كه نوح (ع) ساليان دراز در بين قوم خود دعوت مى‌كرده، و اين بگو مگوها مربوط به آن ساليان دراز است كه آن جناب قوم خود را به توحيد مى‌خوانده، و به فنون مختلف مناظره و احتجاج تمسك مى‌جسته است بطورى كه تمامى بهانه‌ها و عذرهاى آنان را قطع نموده و حق را براى آنان چون روز آفتابى روشن كرده است، و آيه شريفه زير از طول زمان دعوت آن جناب خبر داده مى‌فرمايد:(فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً)[1].


[1] نوح نهصد و پنجاه سال در بين مردمش زندگى كرد. سوره عنكبوت، آيه 14

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 321
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست