responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 322

و آيه زير از اختلاف انحاء مناظره آن جناب خبر داده مى‌فرمايد:( قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَ نَهاراً) ...(ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً )[1].

پس احتجاجهايى كه در آيات مورد بحث از نوح (ع) حكايت شده در طول صدها سال واقع شده و بدين جهت بود كه خداى تعالى گفتار كفار را متفرع بر سخنان قبل نكرد.

آرى آيات مورد بحث كلام و سرائيده خدايى است كه محيط به كل حوادث دهر است و شنونده اين آيات نيز رسول خدا 6 است كه از ناحيه خداى تعالى داراى وسعت نظرى شده كه حوادث امت‌هاى مختلف و زمانهاى متفاوت نزد آن جناب جمع و مانند حوادث يك روز يك جمعيت است.

و معناى كلام كفار- و خدا داناتر است- اين است كه: اى نوح تو با ما جدال كردى، و زياد سر به سر ما گذاشتى، بطورى كه حوصله ما را سر بردى، و ما را خسته كردى، و ما اينك سخن آخر خود را به تو مى‌گوييم و آن اين است كه به تو ايمان نخواهيم آورد، پس كار را يكسره كن و آن عذابى كه ما را به آن تهديد مى‌كنى بياور.

خواننده عزيز توجه دارد كه كفار در اين سخن خود اعتراف نكردند به اينكه ما در برابر دعوت تو حرف حسابى و منطق صحيحى نداريم، و از پاسخ درست به تو عاجزيم، بلكه تنها آن جناب را از خود مايوس كرده و از او همان چيزى را خواستند كه هر صاحب دعوتى بعد از نوميد شدن از تاثير دعوتش- يعنى از ايمان آوردن و تسليم شدن مردمش- دست به آن كار مى‌زند، و آن آوردن عذابى است كه هر صاحب دعوتى در خلال دعوت و ضمن خيرخواهى‌هايش مردم را از آن عذاب تحذير مى‌كند.

[جواب نوح (ع): من اختيار ندارم، آوردن عذاب به دست خدا است و بسته به مشيت او مى‌باشد]

(قالَ إِنَّما يَأْتِيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شاءَ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ) از آنجا كه از جمله‌(فَأْتِنا بِما تَعِدُنا) بر مى‌آيد كه كفار آوردن عذاب را از خود نوح (ع) خواسته بودند و (لذا لازم بود قبل از هر سخنى اين خطا اعلام شود زيرا) آوردن عذاب به اختيار نوح (ع) نبود، و آن جناب تنها يك رسول بود، لذا در پاسخ آنان در سياق معروف به قصر قلب [2] فرمود: آوردن عذاب كار من (و كار هيچ پيغمبرى ديگر) نيست،


[1] پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت كردم ... سپس با صداى بلند دعوت كردم- ديدم فايده نبخشيد- پس از آن به صورت علنى دعوت كردم- باز نشد- آن گاه به صورت سرى و محرمانه دعوت كردم- باز نشد-. سوره نوح، آيه 5- 9

[2] حكمى را كه خصم معتقد به عموميت موضوع آن است نخست منحصر در يك مورد و يا موارد خاصى كند، و سپس موضوعى را هم كه خصم، موضوع حكم پنداشته بود عوض نمايد قصر قلب مى‌گويند.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 322
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست